part 75: هیت و رات

1.8K 254 198
                                    


جونگکوک: باورم نمیشه انقدر پیر شده باشی

تهیونگ: هی من اونقدرام پیر نشدم

جونگکوک: اینکه متوجه هیت امگات نمیشی از اثرات پیری نیست؟

تهیونگ داد زد: حواسم پرت بود

جونگکوک راضی از دراوردن حرص آلفا خنده ای کرد و در حالیکه لخت روی تخت دراز میکشید پاهاش و برای همسرش باز میکرد و نیشخند جذابی زد

تهیونگ هم اهسته روی تخت خزید و فورا لبهاشون رو به عنوان اولین اتصال بهم چسبوند

جونگکوک غلتی زد و روی بدن برهنه آلفاش دراز کشید و با وول خوردن باعث شد تیکه تیکه بدن های هردوشون از تماس بینشون داغ کنه

کم کم حس میکردن که آلفا هم توی راتش رفته

حالا دیگه کاملا موقع این رسیده بود که تلافی ماههای اخیر و دربیارن و مثل اولین باری که بعد از شونزده سال همو دیدن رفع دلتنگی کنن و شور و شوقشون و واسه داشتن همدیگه نشون بدن
جونگکوک لب آلفا رو گاز محکمی گرفت و سرش و پایینتر برد، لیسی از چونش تا گلوش زد و به ترقوه ی گندمی رنگش که رسید محکم مکییدش و همونطور که رایحه ی غلیظ بارون رو به ریه هاش میکشید، هیکی های زیادی رو روی گردن و ترقوه آلفاش به جا گذاشت

تهیونگ با صدای بمی که امگا عاشقش بود ناله های آرومی میکرد و باعث میشد جونگکوک هیجانی تر و حریص تر از قبل ببوستش

آلفا به ارومی دستاش و روی بدن خوشفرم و عضلانیش میکشوند و با لمساش عشقش و بی تاب تر میکرد

جونگکوک مک محکمی به دوتا نیپل های آلفا زد و اونارو تو دهنش برد و با لمس شدن سوراخش آه کشداری از دهنش در رفت و سرجاش متوقف شد

همسرش به خوبی بدنش رو یاد گرفته بود و این باعث میشد همیشه به حدی توی رابطه هاش تحریکش کنه که جونگکوک به جز ناله کردن و اشک ریختن(از لذت) از دستش کاری برنیاد و خب البته که این نوع رابطه ها مورد علاقه ی هر دوتاشون بود

طی این سالها خوب بلد شده بودن که موردعلاقه های همو پیدا کنن و توی هیت و رات همدیگه بهترینشونو اجرا کنن

حالا که این مدلی توی تخت همو لمس میکرد و میبوسیدن و نوازش میشدن باعث میشد به این فکر کنن که اون تهیونگ و جونگکوکی که تو این چندماه مدام باهم دعوا میکرد و قهر میکردن و بجای سکس های داغ هر کدوم یه ور تخت میخوابیدن و شاید تو طول روز یه کلمه هم با هم حرف نمیزدن، کیا بودن؟؟! شاید خودشون بودن که توسط ارواح شیطانی تسخیر شده بودن!

تهیونگ لبها و بینیش و روی مارک امگا کشوند و همونجور که از رایحه ی شیرین یاسش مست میشد سعی میکرد به بهترین نحو ممکن توسط اسلیک لیز و چسبنده و خوشبوی امگا ورودیش و آماده ی خودش کنه

Young Daddy!Where stories live. Discover now