تهیونگ ناچارا کوله هارو زمین گذاشت و هنوز جونگکوک دهن باز نکرده بود که داد زد: حتی فکرشم نکن بخوای اجازه بدی بیاد باهامون
جونگکوک با لحن آرومی گفت: حتی فکرشم نکن بخوای این مدلی سفر و به یوهانمون زهرمار کنی
تهیونگ: بچه ها ممکنه ی چیزایی بخوان که واسشون خوب نباشه ما که نباید همیشه به حرفشون پیش بریم
جونگکوک: حرفت درسته ولی نه در این مورد.. یوجین و یو وول واسم تعریف کردن اون پسر چقدر داره سعی میکنه اخلاقای بدش و ترک کنه و به یوهان بیاد
تهیونگ: خب ک چی؟
جونگکوک: این کارش خیلی ارزش داره انکارش نکن
تهیونگ: ولی هنوزم ..
جونگکوک: ببین من خودمم هنوز قلبا باهاش اوکی نشدم برخورد اولم با خانواده اش مخصوصا مادرش داغون بود واسه همین هیچ امید زیادی ب این قضیه ندارم اما بحث یوهانه اگه الهه ماه میگه این آدم تنها کسیه که میتونه با پسرمون یه زندگی ایده آل بسازه و باهاش خوشبخت ترین بشه پس ارزش امتحان کردنش و داره مگه نه؟ ارزش داره واسش صبر کنیم
تهیونگ حرفی نزد و جونگکوک بهش نزدیکتر شد و بغلش کرد، نه بخاطر تاثیر حرفاش یا همچین چیزی فقط چون آلفا زیادی بوی خوب میداد و احتیاج داشت همون لحظه بینیش و روی گردنش بکشه
جونگکوک دم عمیقی گرفت و حرفاش و ادامه داد: تازه ما نباید اشتباه هیونگا رو تکرار کنیم دیدی ک اونا چجوری با قضیه ی یو وول و هاجون برخورد کردن و چقدر بچه ها سر این موضوع اذیت شدن؟
تهیونگ بخاطر کار امگاش ریلکس تر شد و بالاخره اخماش از رو صورتش برداشته شد: واقعا؟ داری یو وول و با این پسره مقایسه میکنی؟
جونگکوک: کار اشتباه اشتباهه تازشم من کسیو مقایسه نمیکنم فقط میگم بد نیست ی فرصت بدیم به هرحال که من از فرصت دادن به آلفاها چیز بدی ندیدم!
تهیونگ: عالیه حالا داری با من مقایسش میکنی..
جونگکوک لبخندی زد و گفت: اگه میخوای یوهان همینجوری پسر خوب و حرف گوش کنمون باقی بمونه بهش نشون بده برامون ارزش و اهمیت زیادی داره و کورکورانه و تعصبی راجب این قضیه تصمیم نمیگیریم
تهیونگ: من از این پسره خوشم ن می یاد
جونگکوک: اوکی ولی فرصت یعنی برخوردهای بد گذشته رو بریزی دور و دوباره از اول شروع کنی
تهیونگ: واقعا لازمه همچین کاری کنیم؟
جونگکوک: بنظر من اره نظر تو چیه؟ تو این مورد چیزایی ک بنظرم درسته رو بهت گفتم ولی نتیجه و تصمیم اخر و میسپارم به خودت مطمئنم بهترین تصمیم ممکن رو میگیری
ESTÁS LEYENDO
Young Daddy!
Fanfic(completed) Couple: TaeKook, YoonMin, NamJin, HoMing(ㅋㅋ) Genres: Omegavers, Romance, Mpreg, Smut, Angst, Comedy بخشی از فیک: هارین نق زد: خودت گفتی هر وقت فهمیدم جفت هاجون اوپا کیه بهت بگم! و کل سالن غرق سکوت شد.... یونگی با عصبانیت گفت: هارین بسه...