هان وول: اوه خب بابا هیچ اسمی واسم نگذاشت.. داییم برام تعریف کرده بابا اون موقع اصلا نمیومده دیدن سورا، سورا هم از اینکه حامله شده اما نتونسته توجه و علاقه بابا رو به خودش جلب کنه عصبی و پشیمون بوده خلاصه داییم کسی بوده که برام اسم میذاره میگه از همون ثانیه ی اول تونسته رایحه ی هندونمو متوجه بشه بخاطر همین اسم جنینیمو میذاره دِنسوکهجونگکوک پسر و کنار خودش نشوند و در حالیکه تموم وجودش برای هان وول گوش شده بود، گفت: دِنسوکه؟!
هان وول لبخند خرگوشی ای زد: دنسوکه یه مدل هندونس که تو ژاپن رشد میکنه و خب یخورده نایابه داییمم از همون اول خیلی منو دوست داشته بخاطر همین..
جونگکوک: اوه دنسوکه ی شیرین من پس داییت آدم خوبی بوده.. ببینم باهاش ارتباط داری هنوزم؟
هان وول: اره چند وقت یبار با هم تلفنی صحبت میکنیم هر چندماه یبارم میاد سئول دیدنم
تهیونگ که با حرف زدن هان وول و جونگکوک راجب دایی هان وول ایده ای تو سرش شروع به درخشیدن کرده بود، خطاب به پسرش گفت: هان وولا داییت میتونه کمکمون کنه مگه نه؟
هان وول: منظورت و متوجه نمیشم بابا
تهیونگ: سوجون تو رو خیلی دوست داره
هان وول سرش و بالا پایین کرد
تهیونگ ادامه داد: رو سورا هم نفوذ خوبی داره و اون معمولا ازش حرف شنوی داره
جونگکوک که متوجه منظور تهیونگ شده بود با هیجان دستاش و بهم کوبید و از هان وول پرسید: داییت میتونه تو جریان شکایت سورا کمکمون کنه؟
هان وول همونطور که سراسیمه از جاش بلند میشد و به دنبال گوشیش میرفت داد زد: خدای من چرا به فکر خودم نرسید دایی سوجون بخاطرم هر کاری میکنه
جونگکوک: اون مثل خواهرش نیست؟
تهیونگ با خوشحالی گفت: اصلا شبیه سورا نیست البته نمیگم ادم خوبیه اما هر چی که هست عاشق هان ووله همیشه هواش و داره و براش هرکاری میکنه بنظرم خیلی راحت میتونه سورا رو از تصمیمش منصرف کنه
جونگکوک نفس آسوده خاطری کشید و از لقمه ای که سوهیون براش گرفته بود نهایت لذت رو برد و به تهیونگ گفت: خب حالا اسم نی نیو انتخاب کن واسه چهارتای دیگه اینکارو نکردی اینبار حداقل انجامش بده
تهیونگ: چرا خودت براش اسم نمیذاری؟
جونگکوک: من اسم اصلیش و انتخاب میکنم از اونجایی که باید عادلانه باشه تو هم اسم جنینیش و انتخاب کن
تهیونگ یواشکی یه سوسیس پنیری کش رفت و به دست یوهانی که آب از دهنش راه افتاده بود داد و گفت: اوکی انتخاب کردم
![](https://img.wattpad.com/cover/334230521-288-k90314.jpg)
VOCÊ ESTÁ LENDO
Young Daddy!
Fanfic(completed) Couple: TaeKook, YoonMin, NamJin, HoMing(ㅋㅋ) Genres: Omegavers, Romance, Mpreg, Smut, Angst, Comedy بخشی از فیک: هارین نق زد: خودت گفتی هر وقت فهمیدم جفت هاجون اوپا کیه بهت بگم! و کل سالن غرق سکوت شد.... یونگی با عصبانیت گفت: هارین بسه...