part 66: جیبو می می میخواد

1.4K 233 134
                                    


جیمین سرش و نزدیک گوش یونگی برد: بوش و متوجه میشی؟

یونگی: بوی ویسکی تلخ پسرمونو روی گردن هیون؟ حتی چوآ هم متوجهش شده گلم این چه سوالیه

جیمین: نشانشم بهش داده!

یونگی: باید میداد اون نشان به چوهیون تعلق داره

جیمین: نگران بودم هاوون گاوبازی دربیاره باهاش خوب رفتار نکنه!

یونگی: بیخیال چاگیا ما توله هامونو خوب بزرگ کردیم

جیمین: اره میدونم اونا عاقلن بهشون افتخار میکنم.. فقط امیدوارم هایون هم..

یونگی: هایون هم خوب و عاقله نگرانش نباش

هارو: بابا من سیب زمینی شیرین میخوام

یونگی: باشه داد نزن آروم هم بگی میشنوم

هارو: سه بار گفتم نشنیدی با مامان پچ پچ میکردی

.
.
.

جی یون: مامانِ بد اصن باهات قهل کَلدم

کوکی: بهتر منم باهات قهرم دختر بی ادب

جی یون: مامانِ بی ادب

جونگکوک اخمی کرد و به ادامه ی کتاب خوندنش پرداخت

جی یون کمی نگاه نگاه کرد و گفت: مامانانایی ک که که چِتاب میخولن زشتن

جونگکوک بهش توجهی نکرد و قلپی از آبجوی خنکش نوشید

جی یون بعد از نیم ساعت دوباره پیشش اومد: مامانی شیلموز میخوم

جونگکوک دوباره جوابشو نداد

جی یون اخم کرد: باهات قهل میکونما

جونگکوک: بهتر منم میرم مامان مینا میشم

جی یون اخمش غلیظتر میشه: تو نمیتونی

جونگکوک: میتونم

جی یون: اون مامانی داله

جونگکوک: منم مامانش میشم دوتا مامان داشته باشه

جی یون: ولی من تو شیمکت بودم اون نبوده

جونگکوک: مهم نیست

جی یون: نمیشه
مامان باباش لازمش دارن!
من ازش بدم میاد
مامان بد
مینا زشته
من خوجلم

جونگکوک نیم نگاهی بهش میندازه

جی یون رو مرز گریه گفت: تو مامان منی

جونگکوک: تو که صبح گفتی مامان نمیخوای تازه دیشبم یادم نرفته بهم گفتی دروغگو

جی یون: من نگفتم جیسو گفتش

جونگکوک: دروغ نگو من شنیدم تو گفتی

جی یون مثل توله های کوچولو لپش و به پای جونگکوک مالوند و گفت: بِبَشید مامانی دیگه حرف زشت نمیزنم

Young Daddy!Hikayelerin yaşadığı yer. Şimdi keşfedin