part 36: حس پدرانه

2.2K 303 293
                                    


به پذیرایی که رفت قامت یو وول و در آشپزخونه دید که مشغول درست کردن شیرکاکائو بود..

نزدیک که شد پسر بدون اینکه نگاهش رو از شیرجوش بگیره سلام کرد

تهیونگ لبخندی زد: صبح بخیر

کمی سکوت معذب کننده ...

تهیونگ: قبلا باهام راحتتر بودی

یو وول: باید بهمون زمان بدی این مسئله ی خیلی بزرگیه واسمون

تهیونگ: تا هر وقت که بخواین میتونید زمان داشته باشید

دوباره کمی سکوت...

یو وول شیر کاکائو رو توی سه تا فنجون ریخت و بعد یکی از فنجون ها رو به مرد داد و سرش و بالا آورد و تو چشماش نگاه کرد، الان که دقت میکرد چشمای این مرد رو کاملا به ارث برده بود با تموم جزئیاتش حتی خال ریز روی پلک پایینش..
چطوری انقدر احمق بودن و متوجه این همه شباهت نشدن؟

با دیدن چهره ی سوالی مرد بهش گفت: میتونم یه سوال بپرسم؟

تهیونگ لبخند زد: حتما هر چی باشه

یو وول: با خودت چی فکر کرده بودی که یه پسر پونزده ساله رو با یه بچه ول کردی رفتی؟

برای لحظاتی نفس تهیونگ بند اومد

تهیونگ: من.. من

یو وول: مامان گفت مجبور شده بودی ولی بنظرم بی معنیه کاملا واضحه تو خانوادت و پولدار بودن رو به ما ترجیح دادی درسته؟

تهیونگ: نه اصلا اینطوری نیست اون موقع مغزم خوب کار نمیکرد فکر میکردم اگه اون لحظه طبق خواستشون عمل کنم شاید بعدا کم کم بتونم خانواده هامون و راضی کنم ولی..

کمی بغض کرد و بعد از چند لحظه مکث دوباره ادامه داد: قضیه هیچ ربطی به پول و مقام و جایگاه نداشت باور کن من همچین آدمی نیستم

یو وول: چرا تو این سالها نیومدی دنبالمون؟ اصلا بفکرمون بودی؟

تهیونگ دستای پسر و گرفت و در حالیکه  چشماش از اشک قرمز شده بود گفت: اومدم، کل بوسان و دگو و شهرهای اطرافش زیر پا گذاشتم هر جا که میرفتم دنبالتون بودم ولی پیداتون نکردم.. تموم هوش و حواس و فکر من پیش شما بود تموم این پونزده سال و حسرت خوردم و با ناامیدی دنبالتون گشتم

یو وول حرفی نزد

مرد: میتونین منو ببخشین؟

یو وول به دست خودش کنار دست تهیونگ نگاه کرد، حتی دستاشون کاملا شبیه بود

یو وول: باید بهمون زمان بدی الان خیلی گیجیم، یوهان ممکنه کلی سرت جیغ جیغ کنه و ازت جواب بخواد که چرا تموم این سالها نبودی تا اونم بتونه به دوستامون پز باباشو بده، یوجین هم درسته الان رابطتون داغونه ولی اون بیشتر از همه دوست داره یخورده که عین باباها رفتار کنی و ببینه که داری نقش یه آلفای پدر واقعی رو بازی میکنی بهت نشون میده چقدر عاشقته

Young Daddy!Where stories live. Discover now