توضیحات

478 51 98
                                    

سلام به همه ی ریدرای همیشگیم و ریدرای عزیزی چه تازه با من و فیکام آشنا شدن💜

دوستان قبل از اینکه داستان رو شروع کنید مثل همیشه چندتا توضیح اختصاصی راجب فیک بگم

اول از همه اینکه داستان همونجور که واضحه در سال ۱۸۵۰ اتفاق میفته و اینکه چندتا شیفت زمانی خواهد داشت

دوم اینکه زبان دانای کل یخورده رسمی و ادبیه چون بنظرم به جو داستان میخورد اما مکالمات رو بصورت کاملا محاوره و ساده و صمیمی میخونید

سوم اینکه به ژانر دقت کنید که امپرگه🌚

چهارم اینکه مثل خیلی از داستانهام(اگه به قلمم آشنا باشید) کاراکترای زیادی تو داستانم هست، ولی خب مثل همیشه سعی میکنم در طول زمان همه رو خوب بهتون بشناسونم و باهاشون اخت بگیرید و مشکلی نباشه

پنجم اینه که یه مسئله ای راجب ومپایرای داستان هست که من توضیح میدم اما تو داستان راحتتر واستون جا میفته ببینید خوشگلا اینجا ومپایرا یا خوناشام بدنیا میان یا توسط یه خوناشام اصیل تبدیل شدن

و اینکه زمان بارداریشون خیلی کمه و کلا دوماه طول میکشه اما وقتی بدنیا میان بچگیشون کندتر میگذره

بعنی این ومپایرا تا سن چهل سالگی مثل ادم بیست ساله براشون میگذره به عبارت دیگه همون مراحل یک تا بیست سالگی ادمارو تو چهل سال میگذرونن و بعد از چهل ثابت میمونن و نامیرا میشن

راجب نامیرا بودن هم بگم که یه سری چیزها مثل گل شاهپسند و چوب ضعیفشون میکنه، و خون یه گرگینه و چوب بلوط میکشتشون..

البته راجب خانواده سلطنتی یه استثنایی هست که تو داستان متوجه میشید..

و اینکه اینجا هر خاندان مهم ومپایر با یه جادوگر پیمان خونی بستن تا هر دو در امنیت باشن

و نکته ی اخر اینه که گرچه طبع خوناشاما تنهایی رو ترجیح میده اما خانواده ی سلطنتی چون بشدت در معرض خطر هستن و جادوگر ها و گونه های زیادی باهاشون دشمنن، همیشه باهم یکجا زندگی میکنند تا قدرتمند و شکست ناپذیر باشن..

امیدوارم دوسش داشته باشید و حسابی به دلتون بشینه💜😘

شروع: ۹ تیرماه ۱۴۰۲

 Chateau de Deschaneau Where stories live. Discover now