این گوگ: میدونه؟ امکان نداره تو بمیری هم راجب اون قضیه چیزی بهش نمیگی چون به محض اینکه دهنت و باز کنی جیمین با دروازه شتودشانو یکیت میکنهیونگی چشمی چرخوند و با حرص این گوگ و محکم به سمت دیوار پرتاب کرد: پس به نفعته چیزی نفهمه چون فقط من نیستم که با دروازه یکی میشم میدونی ک...
و هردو دوباره خندیدند، جیمین واقعا قابلیت یکی کردنشون رو با دروازه داشت پس بهتر بود مثل همیشه دوست و یار مشروب خوری هم باقی بمونن و رازشون رو هیچوقت لو ندن!
.
.جیمین با شنیدن حرفای یونگی و این گوگ کلافه آهی کشید و به خودش قول داد بالاخره یه روز سر از راز مخوف و احمقانه ی آن دو نفر دربیاره
ایوان: مامان میشه پاپیون نبندم؟ اصلا ازش خوشم نمیاد
جیمین ابرویی بالا انداخت: چی گفتی؟
ایوان: پاپیلون؟ اها پاپا گفتم پاپا
چشمی چرخوند و به خودش قول داد هر چه زودتر بفهمه که کی به پسرش اموزش میده او را مامان صدا کنه و وقتی که بفهمه قطعا سرش رو میزنه!
جیمین: نه ایوان مهمونی امشب رسمیه باید حتما پاپیون ببندی پسرم
ایوان: آدری نبسته
جیمین: آدریانو خیلی کوچیکتر از اینه که مثل تو لباس خوب بپوشه و پاپیون ببنده
ایوان پوفی کرد: ازش متنفرم چیز مزخرفیه
جیمین: خیلی خب بسه غر زدن و تمومش کن
ایوان: میشه برم با اِلین بازی کنم؟
جیمین: الین داره واسه جشن حاضر میشه الان وقت بازی نداره
ایوان: پس میشه با دلانو بازی کنم؟
جیمین برای لحظاتی سر جایش خشکش زد و بعد با صدایی ترسناک غرید: چیکار کنی؟
ایوان از همه جا بیخبر با سادگی گفت: من از نینی خوشم میاد پاپا اون خیلی بوی خوبی میده
جیمین: تو هیچوقت ایوان هیچوقت حق نداری نزدیک اون بچه نفرین شده بشی
ایوان با ناراحتی پرسید: چرا؟
جیمین: چرا نداره حق نداری ایوان اگه بفهمم حرفمو گوش نکردی گوشاتو میبرم بعدم تو زیرزمین مامان بزرگ زندونیت میکنم!
ایوان ترسیده دستهایش را روی گوشهایش گذاشت و دوان دوان به پدرش، یونگی، پناه برد و خودش را در بغل مرد انداخت
یونگی لپ برامده ی پسر کوچک را بوسید و او را بغل گرفت: حالت خوبه ایوان؟
ایوان: مامان من و دعوا کرد
یونگی خندید: بازم مامان صداش کردی؟
ایوان: نه دعوام کرد چون خواستم با دلانو بازی کنم
YOU ARE READING
Chateau de Deschaneau
FanfictionCouple: taekook, yoonmin, namjin, hyunlix Genre: fantasy, vampire, mpreg, smut, romance خلاصه: سال ۱۸۵۰ میلادی، فرانسه، شهر وردن، عمارت شتو دشانو این قرار بود عکس یه خونه ی تسخیرشده باشه به عنوان آخرین عکس یادگاریم از فرانسه ی دوست داشتنی ولی الان...