~~thirty-three~~

43 17 14
                                    


بالاخره کلویی از راه رسید

نگران و دلواپس و با تنی پوشیده از عرق به پسر کوچولوی وروجک نگاه کرد و چند قطره اشک از چشمانش جاری شد، خدا میدونست زن بیچاره چقدر از فرار نوه اش ترسیده بود و چطور حیران و سرگشته وجب به وجب جنگل را زیر و رو کرد تا پسرک را پیدا کند

مدام با خودش فکر میکرد اگه ایوان به دست آن ساحره های لعنتی بیفتد و بلایی سرش بیاید چطور باید با پسرش و دامادش روبه رو شود و چطور میتواند با این حس عذاب وجدان زندگی را ادامه دهد

ایوان با دیدن مادربزرگش فورا دویید و بغل او پرید

کلویی محکم ایوان را در آغوش گرفت و با بغض روی موهایش را بوسید و زمزمه کرد: پسر بد چرا بدون من رفتی

ایوان: هلمونییی گریه میکنی؟

رزلین آدریان را از روی محفظه ای که توسط ساحره ها داخلش بسته شده بود، بیرون کشیده و حالا لپهای اشکی اش و میبوسید تا پسر بچه ارام بگیرد

گرچه آدریان تا وقتیکه به آغوش پدر و مادرش برنگشته بود، آرام نگرفت و از ترس قلب کوچکش تند تند میزد

جیمین و یونگی که با کمک رنه و ژیزل آزاد شده بودند، اول از همه به سمت آدریان رفته و محکم او را در آغوش گرفتند و زمزمه وار به پسرشان یاداوری کردند که دیگر چیزی برای ترسیدن وجود ندارد و او کنار خانواده اش در امان است و بعد به سمت ایوان رفتند

ایوان ترسیده پشت مادربزرگش پناه گرفت

رزلین: اورابونی ایوان رو دعوا نکنیا اون بود که نجاتمون داد

یونگی جدی به چشمهای پسرش خیره شد: از حرف پدرهاش سرپیچی کرده باید تنبیه بشه

جیمین که جلوی مادرش روی یک پا زانو زده بود، دستش را به سمت ایوان دراز کرد و با لحنی آروم اما خشک دستور داد: بیا اینجا

نامجون که برای ایوان ترسیده بود، گفت: ولی اگه ایوان نبود اتفاق های بدی برای هممون میفتاد

رنه: درسته این جونور کوچولوی شجاع جون هممونو نجات داده باید ازش تشکر هم بکنیم

ژیزل: ایوانا خوشگل من نگام کن

ایوان بقدری سرش رو از پشت پای کلویی بیرون اورد که فقط یک چشمش ژیزل را ببیند

ژیزل لبخند کمیابش را نمایان کرد و از نظر ایوان خیلی خوشگلتر از قبل شد و به پسربچه گفت: تو قهرمان مایی فهمیدی؟ از چیزی نترس، بعدا یه جام از خون خودم بهت میدم کیف کنی

ایوان خوشحال از اینکه بقیه تشویقش میکردند ریز خندید

اما خوشحالیش زیاد دووم نداشت چون جیمین با صدای ترسناکش غرید: صبرم داره تموم میشه ایوان

 Chateau de Deschaneau Where stories live. Discover now