《₩ ‌CHANGE ₩》

981 98 130
                                    

_کی هستی؟

_شاید ، به اسم نشناسی ؟.....

ماسکش رو با پوزخندی برداشت و سرش کنار سر پسر بالای شونش برد دست دیگشو پشت کمر پسر

کشید از روی شونه پسر بالا آمد و روی گردنش واستاد ‌.

_بکهیون.......یا بهتره بگم.....دوست پسر قبلی تهیونگ!

جونگ کوک از توی آینه درحال دیدن پسر بود و درک موقعیت؟ ....اوه اصلا شدنی نبود !...
بکهیون سرش رو سمت گردن پسر چرخوند، نوک بینیش به گردن پسر برخورد کرد و نفس عمیقی از عطر گردن پسر کشید .
جونم کوک سریع دست بکهیون رو از دور گردنش آزاد کرد عقب هلش داد و سمت در دویید ولی هنوز یک قدم دور نشده بود که مچ دستش اسیر دست

پسر شد و محکم به دیوار دستشویی کوبیده شد .
بکهیون یک دستش رو کنار سر پسر گذاشت یک پاش رو بین پاهای پسر گذاشت و بین خودش و دیوار مانع تکون خوردنش شد .

دست ازادش رو پشت کمر پسر انداخت و جلو کشیدش،فاصله بدن هاشون به صفر رسید و حالا صورت هاشون بود که فقط چند سانت از هم فاصله داشت در حدی نزدیک بودن که قادر به دیدن اجزای چهره هم نبودن.

به چشم های پسر خیره شد.... نفرت توی چشم هاش فریاد میزد....شاید حسودی...ولی به چی؟
پسر دستشو به خط فک پسر کشید و زیرچونش متوقف کرد و کمی سرش رو بالا گرفت ....با صدای خیلی آرومی زمزمه کرد .

_تهیونگ چی داره....که من ندارم جونگ کوکا؟هوم؟
من میتونم دوست پسر بهتری از اون باشم !

_تهیونگ دوست پسر من نیست....برو کنار .

بکهیون پوزخندی زد و بیشتر به صورت جونگ کوک نزدیک شد تقریبا لب هاش رو لمس کرده بود که پسر کوچیک تر سرش رو به سمت راست چرخوند و دست هاش رو روی شونه پسر گذاشت تا به عقب هلش بده و حواسش نبود که گردنش رو با چرخوندن سرش در اختیار پسر گذاشته بود .بکهیون حس مزاحم دست های کوک که برای عقب زدنش تلاش می‌کردن عصبی شد و دستشو از پشت کمر پسر برداشت و با یک دست، دو دست پسر رو بالای سرش به دیوار قفل کرد. پوزخندی زد و چند سانتی صورتش با نگاهی که بی حسی رو میشد ازش خوند متوقف شد.

***
کمی قبل

با بلند شدن سوزان از سر میزشون، جیمین کمی به جلو خم شد و از جلوی جیهوپ خم شد تا چیزی از روی میز برداره نیم رخ صورتش درست روبروی صورت جیهوپ بود و خط فکش رو به خاطر به جلو خم شدنش کاملا نمایان میکرد .
جیمین چیزی لازم نداشت فقط طبق معمولا هوس اغوا کردن داشت .
جزو اخلاق های روز مره براش بود .
چشمش به شیرینی هایی که شیره زیادی داشت افتاد یکی برداشت و سر جاش نشست.
نیم نگاهی به نگاه که جهیوپ بهش مینداخت کرد بعد شیرینی رو گازی زد و شیره هاش روی انگشت هاش و کمی روی لبش ریختن

سریع خوردن شیرینی رو تموم کرد و و زبونشو روی طول انگشت های شیره ایش کشید و صدای اعتراض جیهوپ بلند شد

𝐂𝐇𝐄𝐂𝐊 𝐌𝐀𝐓𝐄Where stories live. Discover now