**************************************
جونگ کوک پوزخندی زد و از قصد با سرعت زیاد حرکتی کرد و یهو ترمز گرفت که باعث شد تهیونگ خودش دستاش رو دور کمر پسر حلقه کنه .
پوزخند موفقیت آمیزی زد و از دروازه عمارت خارج شد و همینطور که نگاهش به جاده بود لب زد ._دوست داری جای خاصتی بری؟
_هوم....یک جایی که به شهر دید داشته باشه .
_باشه...اولین باره موتور سوار میشی؟
تهیونگی "هوم" ارومی گفت .
انقدر بدن هاشون به هم نزدیک بود که جونگ کوک گرمای تک تک نفس های تهیونگ رو روی گردنش حس میکرد ._از سرعت که نمیترسی؟
_بچه که نیستم!
_نگی آروم تر برو که دیگه واینمیستم!
بعد تموم شدن حرفش سرعت موتور رو زیاد کرد و
از چنتا ماشینی که جلوش بود سبقت گرفت و تنگ شدن حلقه دست های تهیونگ دور کمرش حس کرد .
لبخندی زد و سمت یک جای مرتفع که پاتوق روزای که دلش سکوت میخواست بود ....و تهیونگ اولین کسی بود که قرار بود توی اون سکوت دلپذیر شریکش کنه .***
بعد از مدتی به جای مرتفعی رسیدن که نمای قشنگی از کل شهر داشت ...
جونگ کوک به تهیونگ کمک کرد که از موتور پیاده بشه بعد خودش پیاده شد و جک موتور رو باز کرد و روب ویوی شهر روی موتور نشست .تهیونگ کمی واستاده به شهر خیره شد بعد سمت موتور اومد و مثل جونگ کوک روی موتور کنارش نشست و به جونگ کوک که نگاهش به شهر بود خیره شد .
چشم هاش برق قشنگی از نور هایی مختلف به خودش گرفته بود و اون نگاه منحرفی که هربار روی لب هاش کشیده میشد باز هم راه خودش رو به لب های پسر پیدا کرد .
تهیونگ که فهمید پسر هنوز متوجه نگاهش نشده سرش جلو تر برد و با این کار جونگ کوک هم نگاهش رو به پسر داد و با فاصله کم صورت هاشون روبرو شد.
آب دهنش رو قورت داد،لحظه ای به لب های پسر نگاه کرد و دوباره نگاهش رو به چشم هاش داد .
تهیونگ کمی توی سکوت به چشم هاش نگاه کرد ولی دیگه کنتر نگاهش رو نداشت و به لب هاش خیره شد .جونگ کوک که خواسته خودش با تهیونگ یکی بود سرش رو جلو تر برد و دستش رو پشت کمر پسر گذاشت .
تهیونگ یک دستش رو پشت گردن پسر گذشت و فاصله لب هاشون رو به صفر رسوند .اولین بوسه ای که بدون مقاومت بود.....اولین بوسه ای که با پیوند گرمای قلب هاشون بود....و البته..اولین بوسه ای که خارج از مستی بود .
لب هاشون رو روی لب های هم تکون میدادن و گاز ریزی از لب های هم دیگه میگرفتن.
دست جونگ کوک به کمر تهیونگ چنگ مینداخت و عمیق میبوسیدش و دست تهیونگ موهای پسر رو چنگ میزد و سرش رو نزدیک خودش نگه میداشت .
KAMU SEDANG MEMBACA
𝐂𝐇𝐄𝐂𝐊 𝐌𝐀𝐓𝐄
Misteri / Thriller_ بازی کردن رو تموم کن یا مطمعن باش اولین کاری که بعد باز شدن دستام میکنم به فاک دادنت باشه..... _از کجا انقدر مطمعنی که دستات باز میشه؟ و چی باعث شد فکر کنی بعد باز شدن دستات توان تکون خوردن داری ************* _یه کار کی عادی میشه و تبدیل به عادت م...