《₩ 4 ₩》

844 82 2
                                    

سئول-
دوربین اول-
پمپ بنزین-
ساعت 12:45-

تهیونگ بعد نشون دادن کارت شناسایی فیکش به

رئیس دوربین های پمپ بنزین با جونگ کوک وارد اتاقک کوچیکی شدن و درحال دیدن فیلم های دوربین بودن.
تهیونگ تایم های مختلف رو چند بار امتحان کرد تا بلاخره تصویر زنی که به نظر مادر جونگ کوک بود دیده شد .
تهیونگ فیلم رو استپ کرد و کمی عقب کشید و با سرعت اهسته مجدد فیلم رو پل کرد و گوشیش رو در اورد تا از قسمت فیلم بگیره ...

محتوای فیلم : [ماشین های مختلف از کنار پمپ بنزین رد میشدن و یک ماشین مشکی شاسی بلند از کادر درحال رد شدن بود ] که جونگ کوک سریع فیلم رو استپ کرد .

خودش بود....مادرش بود که فقط رنگ موهاش رو عوض کرده بود و بر خلاف گذشته موهاش کوتاه شده بودن....ولی چطور؟؟!!

تهیونگ از پلاک ماشینی که توی دوربین دیده

می‌شد. عکس گرفت و برای هیون فرستاد و بعد فیلم روز های قبل رو بست و فیلم ورودشون به پمپ بنزین رو پاک کردو تایمر ضبط گذاشت که لحظه خروجشون توی دوربین های امنیتی نیفته .
همینطور که اروم سمت در خروج می‌رفت گفت:

_کارمون اینجا تمومه بیا بریم .

جونگ کوک دندون قروچه ای کرد و دنبالش رفت؛ متنفر بود از اینکه جمله ها با لحن دستوری بهش گفته شه ...لعنت بر اون قرارداد....

***

تهیونگ پشت فرمون نشسته بود و سمت خیابونی که سه تا آدرس گفته شده بهش خطم میشد درحال حرکت بود وقتی به خیابون نزدیک شدن کم کم سرعتش رو کم کرد و گوشه خیابون ماشین رو

متوقف کرد ؛ با گوشیش که به ماشین وصل بود با هیون تماس گرفت و صدای هیون بعد چند ثانیه توی فضای ماشین شنیده شد:

_بله قربان؟...

تهیونگ دستش رو روی فرمون بود و طبق عادتش موقع تلفن حرف زدن باید یک کاری میکرد؛ اولین چیزی که جلوش بود فرمون بود پس با انگشتاش فرمون رو میچرخوند و باعث جذب نگاه جونگ کوک میشد .

_هیون پلاکی که برات فرستادم رو برسی کردی؟...

هیون تلفن رو بین سرش رو شونش گرفت و شروع به تایپ کردن چیزی توی سیستم روبروش کردو بعد باز شدن پرده کوچیکی که عکس ماشین و
پلاک رو نشون میداد جواب سوال رو داد :

_رئیس موقعیت مکانی دقیقا ۵ کوچه جلو تر از
لوکیشن خودته...درست روبرو یه ساختمون بلند که حدود ۲۵ طبقست و به نظر ساختمون اداری میاد .

نفسی تازه کرد و دوباره ادامه داد .

_اطلاعاتی درباره اسم افراد ساختمون ثبت نشده و گروه های نگهبانی داخل و خارج ساختمون حضور دارن .

تهیونگ با سر تائید ریزی با خودش کرد و همینطور که دوباره ماشین رو راه مینداخت و با سرعت خیلی کم کوچه ها رو رد میکرد پرسید.

𝐂𝐇𝐄𝐂𝐊 𝐌𝐀𝐓𝐄Dove le storie prendono vita. Scoprilo ora