Shadow

505 48 10
                                    

_جونگ کوک؟ مطمعنی مین سوک؟ اون قبلا بازجویی کامل شده .

_خودت چی فکر میکنی سرهنگ؟ چرا باید یک غریبه جای کیم ویکتور رو از من بپرسه و یک اسلحه همراهش باشه؟

ژنرال سمت اسلحه ای که روی زمین افتاده بود رفت و برش داشت ‌و بعد کمی نگاه کردنش سمت هوا گرفتش و ماشه رو کشید...هیچی....هیچ تیری ازش بیرون نیومد و حتی صدای تیر اندازی هم از اسلحه بلند نشد.

_فیکه...

مین سوک نگاهشو از پسرش که درحال خونریزی داشت روی زمین جون میداد گرفت و به ژنرال داد.

_چ-..چی

_اسلحه واقعی نیست سوک؛اشتباه گرفتی...هر چند که به خاطر این که تهدید کرده با یک اسلحه فیک باید جرمه نقدی میشد ولی خب الان که بهش تیر اندازی کردی باید خودت پرداخت کنی.

_اون هنوز بازجویی هم نشده....نمیشه محکم حرف زد.

سرهنگ همینطور که روی زمین نشسته بود و با باند سعی داشت جلوی سرعت خون ریزی رو بگیره تا امبولانس برسه شروع به حرف زدن کرد.

_حق با سوکه ژنرال؛قبلا یک بار با ویکتور دیدمش که گفته یکی از دوستاشه الان اینطور که سوک میگه با تهدید میخواسته جای ویکتور رو پیدا کنه پس مشکوک به نظر میاد.

کمی به اسلحه نگا کرد و با خودش فکر کرد بعد سرش رو به نشونه تائید تکون داد و حرف زد.

_دوتا افسر با یه بادیگارد بفرستین پشت در اتاق بیمارستان.

_سوک بیا این باندو نگه دار تا برم افسر و بادیگارد خبر کنم.

مین سوک باند خونی رو از دست سرهنگ گرفت و خم شد تا اون رو روی زخم بزاره که جونگ کوک با دستای بی جون بدون اینکه چشم باز کنه حرف زد‌.

_اون دستای کثیفتو به من نزن.

ژنرال که به قضیه مشکوک شده بود سمت جونگ کوک رفت باند رو از دست سوک گرفت و خودش خم شد و اون رو روی زخم گذاشت .

با دستش که اسلحه فیک جونگ کوک رو گرفته بود سمت مین سوک اشاره کرد .

_این مرد رو میشناسی جونگ کوک؟

عرق سردی روی پیشونیش نشسته بود و صورتش از خونی که از دست داده بود رنگ پریده شده بود با چشم های که بی‌حال شده بود نگاهی پر نفرت به پدرش انداخت.

میدونست گفتن این حرفش فقط یکم پلیس رو مشغول میکنه ولی تهش بی نتیجست چون پدرش قطعا فکر این جا رو کرده ولی الان فقط نفرت جلوی چشمش رو گرفته بود پس بی توجه به این که خودش بدتر ممکنه گیر این قضیه بیفته پوزخند صدا داری زد و حرفش رو به زبون اورد.

_مگه میشه پدرم رو نشناسم....

ابروش از تعجب بالا پرید و بدون برگردوندن سرش نیم نگاهی به سوک انداخت ولی تا خواست سوال دیگه ای بپرسه صدای اژیر انبولانس شنیده شد.

𝐂𝐇𝐄𝐂𝐊 𝐌𝐀𝐓𝐄Where stories live. Discover now