Earthly secret

342 35 11
                                    

_تو دیونه ترین آدمی هستی که تو کل عمرم دیدم .

با پایان جملش باند دور کمرش رو رها کرد و با گرفتن گردن پسر لب هاش رو روی لب های پسر کوبید .

جونگکوک کمی با چشم های باز مکث کرد که به خاطر شوک شدن به خاطر کار تهیونگ بود بعد چشم هاش رو بست و لب هاش رو روی لب ها گرم پسر به حرکت در آورد چشم هاش رو بست و دستش روی باند کمر تهیونگ گذاشت تا از بیشتر باز شدنش جلو گیری کنه .

دیوار سرد پشت سرش که بهش چسبیده بود خلاف دمای بدنش بود همین باعث میشد لرزی به بدنش بیفته؛بدون لحظه ای جدا شدن حریصانه مشغول بوسیدن هم دیگه بودن .

تهیونگ گاز نسبتا محکمی از لب پسر کوچیک تر گرفت و ناله آروم پسر رو توی دهنش خفه کرد و با حس کرد مایع داغی روی لبش و بعد چند ثانیه حس کردن مزه خون کمی از پسر فاصله گرفت و چشم هاش رو باز کرد و به خونی که لب های پسر رو سرخ تر از حالت عادیش کرده بود خیره شد.

نگاهش رو بالا کشید و به چشم های نعنایی پسر خیره شد .
جلو تر رفت و توی فاصله یک اینچی لب های پسر چشم هاش رو بست و حرفش رو زد .

_تو میدونستی جونگ کوک....میدونستی و بازم کاری کردی کردی که بخوام فراموشی بگیرم و جوری دوباره بخوام بند بند وجودتو مهرو موم کنمو برای خودم ثبتش کنم که کسی حتی فکر این کار به سرش نزنه.

زبونش رو روی خون لب های پسر کشید و بوسه کوتاهی روی لبهاش کاشت و دستش رو روی قلب پسر که با ریتم سریع و محکم به سینش می‌کوبید گذاشت و اینبار سرش رو کنار گردن پسر برد و بدون چرخیدن سمت گوش پسر زمزمه کرد .

_بیشتر از آدم عادی شدی....ادامه دادی و بازم ادامه دادی تا مرض جنون بکشیونیم.

سرش رو سمت گوش پسر چرخوند و نفس گرمش رو روی گردن و گوش پسر آزاد کرد .

_این کاری بود که تو کردی....حالا نوبت منه...بهت گفته بودم نیا اینجا چرا اومدی؟

آروم شروع به بستن بند باز شده کمر تهیونگ کرد و جواب داد.

_واقعا چی باعث شد فکر کنی چون اون قرار دادی کوفتی امضا کردم اینجا هم قراره به حرفت گوش بدم کیم فاکینگ تهیونگ؟ برای بیرون کشیدنت از این زندان کوفتی هر کاری میکنم مهم نیست چی باشه و تو باهاش موافق باشی یا نه!

گره باند رو با حرف آخرش که محکم ادا کرده بود زد و یکم محکم این کارو کرد که باعث شد تهیونگ از درد سرش رو پایی بندازه و با صورت رنگ پریدش به میزان خود سر عمل کردن پسر بخنده.

با همون لبخندی که اینبار فیک نبود نیش خند یا پوزخند هم نبود که احتمالا اولین لبخندی بود که جونگ کوک از تهیونگ میدید سرش رو بالا اورد و با نگاه کردن به چشم های پسر که زیر لنز نعنایی باز هم میدرخیشد نگاه کرد .

𝐂𝐇𝐄𝐂𝐊 𝐌𝐀𝐓𝐄Where stories live. Discover now