location

1.4K 104 22
                                    

روز بعد
10:07
اتاق تهیونگ

چشم هاش رو با درد شدید کمر و پایین تنش باز کرد .
جونگ کوک توی خودش جمع شده بود و خواب بود و خودش هنوز دست هاش دور بدن جونگ کوک
بود .

خیلی آروم و بی سر صدا دستش رو از دور بدن جونگ کوک باز کرد و آروم از روی تخت بلند شد و سمت حموم رفت دوش سر پایی و سریعی گرفت از حموم بیرون آمد کمی آب موهاش رو با حوله گرفت پیراهن مشکی و شلوار مشکی ای پوشید .
کمی موهاش رو با دست مرتب کرد سمت کشوی کنار تخت رفت مسکنی خورد و روی اون کیس

مارک هایی که دیده می‌شد رو با کرم کاور کرد و نگاهی به پسر که هنوز خواب بود انداخت ‌.
سمتش رفت از دور بهش زل زد بعد دید فایده ای نداره خم شد سمت صورتش با و چشم ها خمارش به چشم های بسته پسر زل زد .

پلک های پسر کمی لرزید و با اخم ریزی برای نور زیاد اتاق چشم هاش رو باز کردو با پسر چشم تو چشم شد...اولش متوجه نشد کجاست با کی چشم تو چشم شده و فاصلشون چقدره ولی وقتی کمی بیشتر چشم هاش رو باز کرد و از اون صورت فاصله گرفت و تهیونگ و فضای اتاق رو دید کل اتفاقات شب قبل از جلو چشمش رد شد و سریع تو جاش نیم خیز شد و نگاهش رو بر خلاف تهیونگ چرخوند .

_شت...

تهیونگ پوزخندی زد و دست هاش رو توی جیبش
گذاشت و با سری که کمی کجش کرده بود به پسر
که به نقطه نا معلومی نگاه میکرد نگاهی کرد و
تک خنده ای از حالت بحران زده جونگ کوک زد و همینطور که سمت در اتاق می‌رفت لب زد .

_حاضر شو بیا دفترم .

بعد گفتن این جمله از اتاق خارج شد و درو بست جونگ کوک هنوز مات و مبهوت به جای نا معلومی خیره شده بود و تک تک اتفاقات شب قبل از جلو چشمش رد شد .
یهویی دست خودش رو بالا آورد جوری که انگار دست خودش نبود محکم توی صورت خودش زد...

_آخ فاک....بیدارم....خواب نیست ...

حالت بحران زدش به خنده ریزی تغییر کرد...

بلاخره کار خودشو کرده بود....
و این سری؟ فاک ! خواب نبود !
بر خلاف دفعات قبلی که به محض این که حس لذت میکرد از خواب بیدار میشد؟ این خواب نبود .
سر خوش از جاش بلند شد لباس هاش رو پوشید سمت اتاق خودش رفت تا دوش بگیره....

***

دفتر تهیونگ :

صدای در اتاق تهیونگ به صدا در اومد و تهیونگ طبق معمول سرش توی لبتاب بود و کسی که در اتاق رو زده بود قطعا جونگ کوک نبود اون از احترام چیزی نمیفهمید ....
سرش رو از گوش لبتاب بیرون کشید و به صدایی که به پشت در برسه داد زد

_بیا تو

هیون با تبلتی که معمولا برای کارای مهم ازش استفاده میشد وارد اتاق شد و با ادا احترام کوتاهی سمت میز تهیونگ آمد .

𝐂𝐇𝐄𝐂𝐊 𝐌𝐀𝐓𝐄Место, где живут истории. Откройте их для себя