Side Story1

640 122 80
                                    

با غصه موهای بلند ودرهم برهم عزیزش که داشت قیچی می شده، روی زمین می ریخت رو نگاه می کرد؛ به عروسک التماس می کرد.

: دیگه همینقدر بسه.
از جا بلند می شود و می خواهد که از دست تهیونگ فرار کند که تهیونگ دست روی دو طرفه شانه ش گذاشته، با زور روی صندلی می نشانده ش؛با لحنی قاطع
: نخیر هنوز نصفش رو هم کوتاه نکردم.

مگر ان طلسم قرار نبوده تهیونگ رو مطیع تر و عاشق تر بکند، پس چرا کسی که این وسط مطیع تر شده خودش بوده؟ تهیونگ فقط گاهی باهاش مهربان بوده و ثانیه ی نگذشته که عروسکش تبدیل به هیولا می شده؛ جونگ کوک چاره ی جز اطاعت کردن نداشت.

هیولا نمی دانست که ان شب اشتباه کرد، بجای کام تهیونگ ترکیبی از کام خودش و تهیونگ را برای روون برد؛ اون طلسم بیشتر روی خودش اثر گذاشته و تاثیر چندانی روی تهیونگ نداشته ست.

بخاطر چشم های اشک الوده هیولا و التماس هایش به موهای کوتاه شد تا شانه ش راضی می شود، اینگونه دیگر شلخته و نامرتب بنظر نمی رسید، حتی راحتر می توانست موهاش رو شانه کند و ببندد.

موهای هیولا رو بالای سرش جمع می کند و با کش کوچکی می بنددش، راضی از شاهکارش لبخندی می زند.

: حالا خوب شدی.

اینه رو جلوی جونگ کوک می گیرد، قبل از اینکه هیولا شروع به غرغر کند چندتا دونه ابنبات درون دهانش می اندازد.
: اینم جایزت چونکه پسر خوبی بودی.

جونگ کوک به خمیر دندان درون جا مسواکی اشاره می کند،
: پس اونم میخوام.

ابرو هایش را برای هیولا درهم می کشد و پیشبند رو از دور گردنش باز می کند، به زور هیولا رو از حمام بیرون می اورد و پشت سر درب حمام رو قفل می کند؛ باید یادش می مانده که خمیر دندان رو قایم کند و این ششمین خمیر دندانی بوده در یک هفته خرید، ان پنج تای دیگر رو جونگ کوک خورد بوده.

جونگ کوک اینه به دست و اه کشان دنبال تهیونگ درون خانه می چرخید، کارهای مثل مرتب کردن خانه که برای عروسکش سخت بوده را با یک بشکن انجام می داد؛ به عنوان جایزه از تهیونگ یک لبخند می گرفت و قلبش داشت از جا درمیامد.
اون زیادی خوشگل می خندید.

امروز دیگر به تهیونگ کمک نمی کرد و بخاطر موهاش با تهیونگ قهر کرد، خودش را به ندیدن می زده که تهیونگ منتظرست تا او را خانه را جارو بزند.

: پس چرا کاری نمیکنی؟

خودش ادمی زاده رو بد عادت کرد و تهیونگ دیگر حتی یک بشقاب هم نمی شست.

: میخوای امشب رو مبل بخوابی؟

با دیدن ابرو های گره خوردی تهیونگ به سرعت دست به کار می شود، تا قبل از ان طلسم لعنتی کسی که زور می گفت جونگ کوک بوده و تهیونگ ازش اطاعت می کرد.

قنادی مردگانWhere stories live. Discover now