The start part 2=
+ داری چه فاکینگ چرت و پرتی میگی یونگی
٪ فکر بهتری داری جونگکوک؟!
+ فک میکنی این فکر خوبیه الان؟
٪ من واقعا باهات کاری ندارم جئون جونگکوک گزینه به این خوبی چرا آدم نمیشی اخه تو ببین کسیو نداره واسمون دردسر بشه خودشم ساکت و معصومه میتونی با کمی ترسوندن دهنشو ببندی
+ یونگی اون یه بچس
٪ اون 19 سالشه
+ سنشو نگفتم از رفتاراش میگم بچس.. یکم سرش داد زدم سریع گریش گرف لوس نُنُر میدونی که از کسایی که ضعیفن متنفرم
٪ هر غلطی دوس داری بکن کوک فقط بدون دو هفته وقت داری
گفت و از اتاق خارج شد
꧁꧂
~ ته ته کوچولوم
_ بله چیم چیم
~ پاشو حاضر شو قرار بریم خوش بگذرونیم و یکم تغییر کنیم
_ تغییر کنیم؟!
~ آره از یه آرایشگر خیلی خوب وقت گرفتم میگن کارش بی نظیره... میخوام موهاتو رنگ کنم
_ موهای منو؟!
~ اره پاشو ته ته داره دیر میشه
تهیونگ بدون گفتن هیچی از کاناپه بلند شد و دنبال جیمین راه افتاد
ـ
ـ
طولی نکشید که تو سالن بودن و الان منتظر تهیونگ بودن که بعد اون رنگی که جیمین واسش انتخاب کرده چه شکلی شد
بعد حدود نیم ساعت شستن موهاش و خشک کردنشون مقابل جیمین وایساد
تل روی سرش که دوتا گوش با نوار براق دورش بود کیوترین شخص روی زمین کرده بودتش
تهیونگ بعد از رنگ کردن موهاش:)
~ تهـــــــــــــــــــــــــــــــــیونگ
_ جیمیـــــــــن آروم داد بزن کل سالن رو ریختی اینجا
~ نمیدونی چقدر کیــــــــــــــوت شدی وای تهیونگ نمیدونی چقدر بامزه و کیوووووووت شدی بخدا یه لحظه فک کردم یه بچه کیوت جلومه
YOU ARE READING
"Bullet"
Fanfiction_Bullet_ گلوله_ _یه اسلحه زمانی خطرناک میشه که گلوله داشته باشه_ ـ ـ ـ [ اسـمـش هـفـت تـیر ولـی شـیـش مـاشـه داره] [ پـنـج تـا تـیـر ولـی یـک گـلـولـه ] [ پـنـج تـا سـانـحـه ولـی یـک مـرگ ] [ تـاریـخ نـحـس 2017 ] [ 25 سـپـتـامـبـر ] ـ ـ ـ جئون...