pt 28
♕ گلوله ♕
شیشه ی کوچیکی از کشو جلوی میزش در آورد و دست اروکس داد
* چیکارش کنم آقای نامجون
÷ به خوردش بده اروکس
اروکس با تعجب به شیشه و متحویات داخلش خیره شد... این چی بود؟؟
* میشه بپرسم این چیه
÷ البته اروکس هرچی دوس داری بپرس
* این شیشه قراره چیکار با تهیونگ بکنه
÷ اُوِردوز
* چی؟؟
÷ داخلش یه مواد مخدر خیلی قویه اروکس اگه اینو به خوردش بدی چون اولین بارشه این حجم مواد مصرف میکنه اوردوز میکنه
اروکس مثل نامجون خنده ی دیوانه واری کرد و رو به نامجون گفت
* میمیره؟؟
÷ ممکنه بمیره ولی امیدوارم زنده بمونه
* چرا
÷ خوشم میاد قبل از شکار با طعمم بازی کنم تو که منو خوب میشناسی اروکس
* درسته آقای کیم
گفت و به همراه شیشه از اتاق خارج شد
&&
همگی سر میز بودن و داشتن صبحونه میخوردن جیمین پیش تهیونگ نشسته بود و واقعا دیگ داشت از حرف های تهیونگ سرخ میشد
_ یا چیم چیم بگو دیگ چرا ساعت 3صبح بیدار بودین وای نکنه تو عملیات بودین من بد موقع مزاحم شدم
~ تهیونگ!!!!!
_ چیه جیمین بگو دیگه
~ اصلا خوده تو ساعت 3 صبح چرا تو آشپزخونه خونه بودی
_ خب خیلی سادی احمق... بعد از تق و توق با جونگکوک تشنم شده بود اومدم آب بخورم
~ خیلی پرویی
_ ببین من چه قشنگ اعتراف کردم یــا زودباش نوبت توعه اعتراف کن دیگه!!!!
~ خیله خوب... یونگی ازم خواست بمونم
_ و چرا
~ گفت میخواد بغل هم بخوابیم و دلش میخواد با بغل کردن من به آرامش برسه
_ وایییی خیلی رمانتیکه هیونگ قشنگم
+ شما دوتا چی دارین پچ پچ میکنین
٪ دقیقا سوال منم همینه
جونگکوک و یونگی به ترتیب گفتن و توجه تهیونگ و جیمین رو جلب کردن
YOU ARE READING
"Bullet"
Fanfiction_Bullet_ گلوله_ _یه اسلحه زمانی خطرناک میشه که گلوله داشته باشه_ ـ ـ ـ [ اسـمـش هـفـت تـیر ولـی شـیـش مـاشـه داره] [ پـنـج تـا تـیـر ولـی یـک گـلـولـه ] [ پـنـج تـا سـانـحـه ولـی یـک مـرگ ] [ تـاریـخ نـحـس 2017 ] [ 25 سـپـتـامـبـر ] ـ ـ ـ جئون...