پارت 19
بعد از دوشی که گرفتن جونگکوک، تهیونگ رو تو بغلش به اتاق خوابه تهیونگ برد چون به خاطر وحشی بازی هاش خودش تهیونگ نمیتونست درست راه بره و کمرش و پایین تنش درد میکرد
حدود پنج ساعت از این اتفاق ها گذشته بود که تهیونگ از یکی از پرسنل هایی که به دستور آدوناس واسه تهیونگ صبحونه برده بودن شنیده بود که جونگکوک رفته به یکی از شرکت هاش سر بزنه و نظاره کنه
چند دیقه ای میشد که صبحونه خورده بود و روی تخت دراز کشید بود که جیمین وارد اتاق شد
با قیافه دیوثی که به خودش گرفته بود تهیونگ متوجه شد برای متلک انداختن اومده
چشماشو تو حدقه چرخوند و گفت
_ چیه چیم؟ باز این لبخند ملایم چیه رو لبات
~ فاک تو میتونی حرف بزنی؟
_ منظورت چیه؟
~ فکر کردم از بس صبح جیغ کشیدی دیگه نمیتونی حرف بزنی فکر کردم گلوت پاره شـ.... آخـــــــــخ عوضی چرا میزنی
جملش نصفه موند چون تهیونگ با یه بالشت که دقیقا کنار روی تخت بود به صورتش کوبید تا حرفاشو تموم کنه
_ داری چرت و پرت میگی
~ باور کن اصلا از هیچی خبر نداری... نامجونیییییییییی
نامجون که دقیقا پشت در بود وارد اتاق شد و با جیمین شروع کردن به خندیدن که بدتر اخم های تهیونگ تو هم رفت
_ نامجون هیونگ؟ فال گوش وایستادی؟؟؟
~ نه فقط الان
تهیونگ یکی از ابرو هاشو بالا داد و گفت
_ منظورت چیه
جیمین خنده ی شیطانی کرد و گفت
~ ما دوتا از وقتی صبح جونگکوک با صدای بمی بهت دستور داد " همین الان بیا اتاق خوابم" پشت در اتاق جونگکوک فال گوش وایستاده بودیم و تمام التماس های شما که اول از درد و بعدش از لذت بود شنیدیم
بازم هردو شروع کردن به خندیدن و این تهیونگ بود که از شدت خجالت سرخ شده بود
_ نامجونی هیونگ؟؟ حتی تو؟؟
÷ به خصوص من
نامجون هم مثل جیمین خنده ی شیطونی کرد و گفت
÷ انگار خیلی بهت خوش گذشته مگه نه داداش کوچولو
_ نامجونیییییی هیونگ بسه...
تهیونگ با خجالت گفت و بیشتر سرخ شد
نامجون نزدیک تهیونگ شد و این تهیونگ بود که این دفعه استرس گرفت و پرسید
_ تو عصبی نیستی هیونگ؟؟
نامجون لبخند مهربونی زد و گفت
÷ عصبی چرا عزیزم؟؟ وقتی میبینم انقدر خوشحالی و جلوتر از لبات چشمات و قلبت میخنده از کی باید عصبی باشم یا چرا باید عصبی باشم؟؟ من واقعا از جونگکوک ممنونم که برادرمو از اون روی افسرده بازم به یه تهیونگ پر انرژی تبدیل کرده... خوشحالم که تهیونگمو بهم برگردونده
YOU ARE READING
"Bullet"
Fanfiction_Bullet_ گلوله_ _یه اسلحه زمانی خطرناک میشه که گلوله داشته باشه_ ـ ـ ـ [ اسـمـش هـفـت تـیر ولـی شـیـش مـاشـه داره] [ پـنـج تـا تـیـر ولـی یـک گـلـولـه ] [ پـنـج تـا سـانـحـه ولـی یـک مـرگ ] [ تـاریـخ نـحـس 2017 ] [ 25 سـپـتـامـبـر ] ـ ـ ـ جئون...