Part =15

2.4K 199 25
                                    

پارت 15

و حالا با استرس منتظر جواب جونگکوک بود...
نمیخواست جونگکوک اونو مثل هرزه هاش بیرون کنه

نمیخواست برای جونگکوک فقط حکم یه زیر خواب داشته باشه مثل لارا

ولی با جوابی که جونگکوک داد شوکه شد

+ مگه قرار بود کجا بخوابی توله ببر؟

_ تـ.... تو هیچوقت نمیزاری... کسی پیشت بخوابه فکـ.. فکر کردم منو هم بیرون میکنی

+ تهیونگ تو با اونا فرق داری واسم کی میخوای اینو بفهمی؟  نمیخوام اغراق کنم و بگم عاشقتم ولی بازم میگم حسی که بهت دارم تا حالا به هیچکس نداشتم... من هیچوقت نخواستم از کسی محافظت کنم یا حداقل نه اینطوری که میخوام از تو محافظت کنم

جونگکوک گفت و ادامه داد

+ شاید مسخره و بی رحمانه باشه اما من هیچوقت تو رابطه جنسی ملاحظه طرف مقابلمو نمیکنم و فقط اینکه خودم لذت ببرم مهمه حتی اگه به طرف مقابلم آسیب بزنم

به تهیونگ خیره شد و گفت

+ البته اینکه طرف مقابلم کی باشه واسم مهم نبود تا اینکه تورو دیدم تهیونگ... من خواستم ازت محافظت کنم حتی شده مقابل خودم... وقتی چشمای مظلومت رو دیدم نتونستم بهت آسیب بزنم... نتونستم بی توجه به اینکه اولین بارته باهات رابطه داشته باشم حتی اگه میخواستم

به وضوح اموج احساسات رو توی نگاه تهیونگ دید و این انگیزه ای برای ادامه دادن بود

+ میخواستم ازت محافظت کنم در مقابل خودم و هیولای درونم... حتی شده از رابطه جنسی شروع کنم تا زندگی عادی.. من مواظبتم تهیونگ اینو بهت قول میدم

تهیونگ موج احساسات زیادی رو درون خودش احساس میکرد

یه امید دوباره
یه عشق دوباره
یه زندگی دوباره
یه احساس صادقانه

و در آخر عشق مقدسی که لیاقت خودش و جونگکوک بود...

جونگکوک داشت عاشقش میشد و تهیونگ اینو به وضوح میتونست ببینه

نتونستم جلوی جوشـش اشک هاشو بگیره و اولین قظره اشک سمج از گوشه چشمش سر. خورد و روی گونه ی افتاد

جونگکوک با دیدن اشک تهیونگ جا خورد و با نگرانی نزدیک پسر شد

+ چیشد تهیونگ من چیز بدی گفتم؟ ناراحتت کردم؟

_ احساساتتو خیلی صادقانه به زبون آوردی و این... این خب.. حسی داشتم که نتونستم جلوی اشکمو بگیرم

جونگکوک نزدیک تهیونگ شد... خم شد و بوسه ای روی چشمش زد

+ نزار این چشمای مظلومت اشکی بشن تهیونگ... نزار مژه های بلندت آغشه ی آب چشمات بشن.. نزار گونه های گردت پذیرای اشکت بشن

"Bullet"Where stories live. Discover now