پارت 1
چند هفته بود که از بیمارستان مرخص شده بود و تو خونشون بود
نمیدونست اسم چیزی که وقتی تو کما بود میدید چی بزاره... کابوس؟؟ رویا؟؟ خواب؟؟ نه قطعا نه خواب بود نه یه کابوس
اون رویایی بود که تهیونگ داشت تو دنیای واقعی دنبالش میگشت
رویایی که توش عاشق شده بود
خیلی وقتا رویا ها برای محقق شدن توسط سرنوشت درست میشن
خیلی وقتا رویا میبینی تا دنبال سرنوشتت بری و این جریان دقیقا برای تهیونگ رخ داده بود
تهیونگ معتقد بود اون رویا واس این بود که بعد از بیدار شدن از کما دنبال جونگکوک بگرده و عشق واقعیو لمس کنه
در حالی که اون چندین روز بود داشت دنبال اسم جئون جونگکوک میگشت ولی خبری از این اسم نبود
توی اتاق خواب خودش روی تخت نشسته بود و داشت توی دفتر مشکی رنگی تمام خاطراتش یا جونگکوک رو مینوشت طوری که جونگکوک اونو کله آبی صدا میکرد
با یاد آوری خاطراتش لبخند تلخی زد و بازم قطره اشکی از گوشه چشمش سر خورد
تو همون هین در اتاقش به صدا در اومد و جیمین تو چهار چوب در ظاهر شد
سریع اشکاشو پاک کرد تا کسی متوجه نشی ولی جیمین همین حالا هم چشمای پر از اشکشو دیده بود
~ داشتی گریه میکردی؟!
_ ن.. نه
~ داشتم میدیدم
_ خبری نشد؟؟
~ نه تهیونگ هیجا همچین اسمی نیس هیجای سئول اسمی به نام جئون جونگکوک ثبت نشده
_ امکان نداره.. باید باشه... باید پیدا شه
~ تهیونگ عاقلانه فکر کن... اون فقط یه خواب بود که ازش بیدار شدی
_ نه... اون فقط یه رویا نبود.. ا.. اون خاطرات واقعی بودن
~ تهیونگ انسان هیچوقت عاشق یه موجود رویایی نمیشه منم خیلی وقت تو خواب میبینم ازدواج کردم ولی پا نمیشم فردا دنبالش بگردم آره درکت میکنم تو چهار ماه با این رویا زندگی کردی ولی بیا فراموشش کنیم رفیق اون فقط یه رویا و یه خواب بود
_ برو بیرون... وقتی حتی توام قرار نیس حرفامو باور کنی برو بیرون نمیخوام ببینمت همتون دارین یه تنه بهم میگین این یه رویا بود ولی باید اینو بدونین خیلی وقتا حقایق به کمک رویا ها محقق میشن
جیمین وقتی دید تهیونگ عصبانیه تصمیم گرفت بیشتر از اون عصابشو خورد نکنه و بیرون روی کنه
YOU ARE READING
"Bullet"
Fanfiction_Bullet_ گلوله_ _یه اسلحه زمانی خطرناک میشه که گلوله داشته باشه_ ـ ـ ـ [ اسـمـش هـفـت تـیر ولـی شـیـش مـاشـه داره] [ پـنـج تـا تـیـر ولـی یـک گـلـولـه ] [ پـنـج تـا سـانـحـه ولـی یـک مـرگ ] [ تـاریـخ نـحـس 2017 ] [ 25 سـپـتـامـبـر ] ـ ـ ـ جئون...