part =26

1.7K 119 5
                                    

Pt 26

                             ♕ گلوله♕



دو روز از آخرین خبر وضعیت بهرانی تهیونگ گذشته بود

خوشبختانه اون روز جیمین و جونگکوک به موقع به تهیونگ خون رسونده بودن و دکتر بعد از بخیه زدن پهلو و تزریق خون به تهیونگ از لب مرگ نجاتش داده بود

جونگکوک بعد اون جریان رسم با چسب به تهیونگ چسبیده بود و عین یه بچه ی دو ساله از پسرش مراقبت میکرد تا حالش بهتر بشه

حالا تهیونگ بعد از خوردن مسکن ها توی اتاق خوابشون خواب بود و جونگکوک بعد از زدن بوسه ای به پیشونی تهیونگ از اتاق خارج شد و دوتا بادیگارد دم در اتاق گذاشت

سمت طبقه پایین رفت و کنار یونگی ایستاد

+ خبری نشد؟!

٪ نچ هیچی نیست... تو عمارت هیچکس به تهیونگ آسیب نمیزنه اون روز هم تهیونگ از عمارت خارج نشده بود پس....

+ پس چی

٪ ممکنه به یه جایی خورده باشه جونگکوک اصلا شاید از قصد نبوده یا کسی بهش آسیب نزده

جونگکوک به معنی نه سرشو به چپ و راست تکون داد

+ امکان نداره... اون انقدر حواس پرت نیس

٪ اون روز سر جریان مامان بزرگ اون خیلی حواسش پرت بود

+ بازم مطمعنم اینطوری ک میگی نیس تو بازم تحقیق کن

٪باشه رفیق بازم تحقیق میکنم

+ حواست به دوربین های مداربسته باشه هر کیو دیدی که مشکوک میزنه سریع بهم بگو

٪ باشه جونگکوک حواسم هست

داشتن تو این بین حرف میزدن که مادربزرگ به جمعشون اضافه شد

~ پسرم

+ مادربزرگ

~ حال تهیونگ چطوره؟

+ میگه درد نداره... الانم بعد خوردن مسکن خوابیده

ولی یهو صدای تهیونگ به گوش جونگکوک خورد ک صداش میکرد... سریع با نگرانی سمت طبقه ی بالا دوید  و وارد اتاق شد

_ گوکی

+ چیشده... خوبی؟!

تهیونگ به معنی نه سرشو به چپ و راست تکون داد و جونگکوک سریع نزدیکش شد

+ چیشده انجل کجات درد میکنه

_ هیجام

جونگکوک با نگاه سوالی بهش خیره شد

+ پس چرا خوب نیستی

_ دلم توجه میخواد... دلم بغل میخواد

"Bullet"Where stories live. Discover now