Teahyung:
انگار داشتم روی ابرا پرواز میکردم. جونگ کوک منو بوسید... این یکی از بهترین لحضات عمرم بود. ازم میخواد بمونم. یعنی برام نگرانه؟ نگاهی به سر و وضعش انداختم سرتا پا خیس بود و بدون کوچکترین حفاظ یا لباسی برای در امان موندن.
_جونگ کوک بیا برگردیم داخل... اونجا در موردش حرف میزنیم.
+ تهیونگ... تهیونگ...
گوشه ی لباسمو با دستش گرفت و کشید.
_ چی شده جونگ کوک...
قبل از اینکه حرفاش تموم شه توی بغلم فرود اومد. خدای من مثل کوره داغه چرا زود تر به این فکر نکرده بودم؟
سعی کردم صداش کنم: جونگ کوک! جونگ کوک! حالت خوبه ؟به من نگاه کن!
براید استایل بغلش کردم و تا قصر با سرعت خوناشامیم دویدم.
با باز کردن در قصر سیلی از خدمتکار به این طرف و اونطرف پراکنده شدن.
_ شما داشتین چه غلطی میکردین؟
نه الان وقتش نیست.
_ زود یه دکتر خبر کنید تا قبل از اینکه با خاک یکسانتون کنم.
بدون توجه به جین و جیمین و نامجون که میخواستن از جونگ کوک خبر بگیرن بسمت اتاقم دویدم و درو پشت سرم بستم.
الان سردشه اول باید لباسای خیسو از تنش در بیارم. پیرهنشو در آوردم و شلوارشو با یه شلوار تمیز عوض کردم. بدنش یخ کرده بود اما سرش داغ بود. نمیتونم ریسک کنم و از آتیشم استفاده کنم. اینطور ممکنه آسیب ببینه باید منتظر دکتر بمونم. تن سردشو در آغوش گرفتم و پتو رو روی جفتمون کشیدم.
_جونگ کوکی حالت خوبه؟ چرا اینطور شدی؟ تب روی یه خوناشام نمیتونه همچین اثری بزاره. نکنه لیلیان مسمومت کرده؟ جین هیونگ که میگفت اون نتونسته. پس چرا بهوش نمیای؟ نکنه دوباره یه چیزی رفته توی سرت؟
موهای خیسشو نوازش کردم و سعی کردم آتیش دستمو به یه گرمای ملایم تبدیل کنم. با نوازش سرش موهای خیسش کم کم خشک میشدن. با اعلام ورود دکتر تن سردشو رها کردم و از زیر پتو بیرون اومدم. در اتاقمو باز کردم و به دکتر اجازه ی ورود دادم.
به دقت معاینه ش میکرد و بعد از چند دقیقه سکوت پرسیید: آخرین باری که عالیجناب خون نوشیدن دقیقا مربوط به چه زمانی میشه؟
_ وقتی که تبدیلش کردم... اون آخرین باری بود که خون خورد... حدود سه ماه پیش.
& عالیجناب باید بدونید که بدن یه خوناشام هرچقدر هم که استثنایی باشه به خون و غذا نیاز داره و شرایط جسمیشون نشون میده که اخیرا نه تنها خون بلکه غذای درستی هم نمیخورن.
_ درسته خیلی وقته وعده های غذاییشو به بهانه ی کار و درس پشت گوش میندازه.
& من دندونای نیششون رو معاینه کردم هیچ مشکلی ندارن. ممکنه طبق معمول بعد از اولین باری که دندونای نیششون در میاد یکم درد داشته باشن اما مطمئنا دندون هاشون سالم سالمه فقط باید میل به خون خوردنو در ایشون تقویت کنید سرورم.
YOU ARE READING
wall breaker
Fanfictionجئون جونگ کوک پسری که خانواده ش رهاش کردن و توی یه روستا بزرگ شده و بعد بعنوان برده به پادشاه فروخته میشه... و دقیقا کدوم پادشاه وقتی چوسان روی دست شاهزاده ی خوناشام ارباب کیم میچرخه... کسی که همه از شنیدن اسمش وحشت دارن! و درست وقتیکه کیم تهیونگ می...