part57

2.8K 500 237
                                    

j.hope:
فقط چند روز از رفتن تهیونگ گذشته و تیم ما حسابی توی دردسر افتاده!

تعداد دورگه هایی مورد هدف قرار میگیرن هر روز بیشتر از دیروز شده و ما هربار مجبوریم سخت تر تلاش کنیم.

@هوسوکا!

^چیزی شده جین هیونگ؟

@ تهیونگ یه پیام از سرزمین اله ها فرستاده... اون گفته یه پسر بچه توی پاتوق بچه هات هست که به کمکت نیاز داره!

^ توی پاتوق بچه هام؟ منظورش همون غار بوده دیگه نه؟

@ آره همون... فقط تنها نرو... فک کنم جه این اینورا بود... بزار صداش بزنم!

^ لازم نیست هیونگ!

اما قبل از اینکه من حرفمو بزنم اون رفته بود!

میپرسید چرا نمیخوام با جه این برم؟ من بهتون میگم. مطمئنا بخاطر این نیست که ما روابطمونو قطع کردیم!

برعکس! من بر خلاف دوسال پیش اینقدر بهش نزدیک شدم که بهفمم دوست پسر داره! یه پسر کوتوله مثل خودش!

اسمش چی بود؟ آهان کیونگسو! مسئول بخش تسیلحات!

*هوسوکا جین میگه به کمک من نیاز داری!

^ نیازی به کمکت ندارم... خودم میتونم از پسش بر بیام!

تمام سعیمو کردم که حتی یه نگاهم بهش نندازم! من تمام این دوسال بهش وفا دار بودم! با هیچ دختری بیشتر از حد معمول حرف نزدم... توی چشمم اون تنها دختر توی جهان بود! حالا که اینطور میخواد من کی باشم که جلوشو بگیرم؟ من ده هزار سال یا حتی بیشتر برای پیدا کردن یه نفر دیگه وقت دارم... بلاخره یه روزی فراموشش میکنم و اون زمان حتی اگه التماسمم کنه بر نمیگردم!

*شنیدم که قراره بریم غار...! من خیلی دلم واسه اونجا تنگ شده!

^ تو هنوز تو لیست سیاه دیویدی! اگه بگیرتت حتی اون دوست پسرت نمیتونه هیچکاری برات بکنه! من بچه ی یه خائنم... مطمئنا کاریم ندارن.

حتی یه نگاهم بهش ننداختم. خیلی سرد...

اونقدر که حتی خودمم از سرمای کلماتم لرزیدم.

عادت نداشتم سرد باشم... عادت نداشتم اینطور حرف بزنم...

اونم با جه این... دختری که از همون اول میدونستم فرق داره...

اما این اشتباه من نیست... اون منو از خودش روند و توی تمام دو سالی که من برای نزدیکش نبودن پر پر میزدم اون مثل آدمای عادی زندگی میکرد...

wall breakerWhere stories live. Discover now