Jung kook:
مرتیکه ی الدنگ با اون نگاه چندشش! اگه تا دیروز ذره ای به انسانیتش امیدوار بودم الان اگه تمام دنیا جمع بشن و بخوان همچین چیزیو بهم ثابت کنن با جفت پا شکمشونو صاف میکنم! البته من توی نقش بازی کردن استعداد خاصی دارم. تقریبا مطمئنم اگه آینده م اینطور بفاک نرفته بود میتونستم بازیگر ماهری بشم. مطمئنا گشتن توی خیابونا و دلقک بازی از اینکه اینجا منتظر وایسم تا بفاک برم خیلی بهتره.
قدم اول: خودت باش و کیم تهیونگو خر کن که مثلا داری باهاش راه میای.
قدم دوم: خودتو برای پادشاه و ملکه لوس کن و سعی کن عضوی از این خانواده ی فاکی بنظر برسی!
قدم سوم: کار خودتو انجام بده. نه در خفا بلکه خیلی عادی انگار نه انگار که یه جای کار میلنگه!
اینا اصول اولیه ی خرابکاری کوک طورین! البته که من نمیتونم مثل یه عروسک توی دستای اون عوضی باشم! فاکی ترین بخش زندگی جدیدم اینه که نمیتونم از بقیه ی بچه ها خبر بگیرم. مثلا الان نمیدونم چرا دقیقا هد دوباره تیپ زده و چرا هوپی هیونگ داره اصول مخ زنی رو بهش آموزش میده! چرا جین هیونگ و نامجون هیونگ بطرز مشکوکی بهم نزدیکن و اینکه شوگا هیونگ دقیقا به چه فاکی نیومده! بد تر از همه اینکه فعلا بجز خدمه و هد نمیتونم با کس دیگه ای صحبت کنم. البته به جز هد که مثل اینکه ترجیح میده کنار جیهوپ هیونگ باشه! چیه خب حسودیم شد! همه باهم کاپل شدن منم با یه عوضی از خود راضی! مراسم شروع شد. خب سالن مراسم مثل بقیه ی سالنا نمای رومی با ستونای بیش از ده متری داشت. سرتاسر سالن با سنگای تراورتن شیری_کرم درجه یکی پوشش داده شده بود. زن ها لباسهای رنگارنگ و گاها عجیب و غریب و اغلب برای جلب توجهی پوشیده بودن که قسمت های زیادی از بدنشون رو بنمایش میگذاشت! با تهیونگ برای ادای احترام و خوشامد گویی به مهمانهای جشن از سر میزی به میز بعدی میرفتیم. چیزی که مشخص بود غرور بی حد و اندازه ی کیم تهیونگ بود که اجازه ی دراز کردن دستشو حتی برای خوشامد گویی بسمت مهمان ها نمیداد! البته اونجا چیزهای دیگه ای هم برای توجه وجود داشت بعنوان مثال مردی که با چشمهای براق که افکار مضخرف پشتشون رو از براحتی میشد خوند به هد خیره شده بود. دختری که داشت بطرز با نکی رقصیدن زنها و مرهای سالن رو مسخره میکرد.
+ تهیونگ اون کیه؟
_کی رو میگی؟ آهان اون د*ک فیسه:/ اون رهبر هیل بالاست! به قیافه ش نگاه نکن چقدر جوون میزنه پدربزگم از لحاظ سن و سال نوه ی نوه ی نوه ی نواده شم محسوب نمیشه!
+ مگه پدربزگت چند سالشه؟
_بیست و شیش روز دیگه تولد دوازده هزار سالگیشه!
+یعنی...
_ اون د*ک فیس یه موجود باستانیه که هیچکس نمیدونه چرا هنوز زنده است! شاید باورت نشه ولی حتی موجودات ماورایی هم یه روز میمیرن! البته خیلیا میگن با شیاطین ساب لند قرداد بسته! برای پادشاه آینده ی این کشور خوب نیست که همچین شایعاتی رو بازگو کنه میدونی که؟!
ŞİMDİ OKUDUĞUN
wall breaker
Hayran Kurguجئون جونگ کوک پسری که خانواده ش رهاش کردن و توی یه روستا بزرگ شده و بعد بعنوان برده به پادشاه فروخته میشه... و دقیقا کدوم پادشاه وقتی چوسان روی دست شاهزاده ی خوناشام ارباب کیم میچرخه... کسی که همه از شنیدن اسمش وحشت دارن! و درست وقتیکه کیم تهیونگ می...