VOTE
.................🌟
لازم نبود خیلی زود بیدار شه اما ... خیلی زود بیدار شد
شاید بیشتر بخاطر بریده بریده خوابیدن های دیشب تا الانشاز جاش بلند شد و موهای خشک شده اشو نگاه کرد حتی دوش سر صبح هم حالشو جا نیاورده بود
افکار خیلی قوی هستن , کافیه ما به یه چیز ترش فکر کنیم تا کل دهنمون پر آب بشهموهاشو شونه کشید و سعی کرد مثل همیشه اونا رو روی صورتش نگه داره , نگاهی به لباس های تنش کرد
پیراهن آستین کوتاه سفید و مشکی با شلوار پاکتی عسلی و کفش های آل استار !
قطعا این لویی یه چیزیش هست , این و خودشم میدونست و تمام تلاششو میکرد تا کمتر به مرد چشم سبز موفرفری توجه کنه اما نمیشد
اون کسی بود که برنامه ی دیدن خانواده اشو بخاطرش عقب انداخته بود و بگفته ی خودش آماده بود تا هر کاری بکنه که لویی و بدست بیارهچمدونشو از پله ها پایین برد که صدای زنگ در تمام وجودشو پر استرس کرد
اگه پشت در هری رو میدید اصلا شگفت زده نمیشدلباسشو مرتب کرد و سمت در دوید , وقتی درو باز کرد جان رو دید که با لبخند دستشو جلو آورد
:صبح بخیر لویی , باب بهم زنگ زد و گفت برای نیم ساعت دیگه پرواز داری , منم اومدم دنبالت
لویی دست جان و رها کرد و بهش لبخند زد
:خب پس صبر کن چمدونمو بیارم
لویی خواست سمت چمدونش بره که جان با قدم های بلندش زودتر بهش رسید و چمدون و برداشت
:من اینجام که کمک کنم
لویی چیزی نگفت و به داخل خونه نگاه کرد , چک کردن اینکه همه کاری انجام دادی تا باخیال راحت دو هفته از خونه ات دور باشی کار عاقلانه ای بنظر میرسید
:لویی?
لویی دستشو به جیبش زد و بعد اینکه مطمئن شد گوشیشو برداشته سمت در دوید تا به جان نشون بده صداشو شنیده
از خونه بیرون اومد و درو پشت سرش بست
همراه جان سوار ماشین شدن و سمت فرودگاه براه افتادن:برای درخت و گل ها فکری کردی?
:اره پیتر بهشون آب میده
:خوبه , اگه کاری بود بهم زنگ بزن
لویی سرشو تکون داد و با حس ویبره ی گوشیش دستشو تو جیبش برد تا اونو بیرون بیاره
15 تماس بی پاسخ
12 پیام جدیدلویی وارد تماس های بی پاسخ شد و با دیدن اسم باب , هری و جان نگاهی به جان انداخت
:من الان تماستو دیدم , فکر کنم یادم رفته گوشیمو از حالت بی صدا در بیارم

BINABASA MO ANG
Elegant Assassin
Fanfiction❌COMPLETE❌ ژانر : رومنس اجتماعی (سینما) #1_larry #1_harry and the best # Some people are going to leave, but that's not the end of your story. That's the end of their part in your story. خیلی ها تو رو ترک می کنن، ولی این پایان داستان تو نیست. این پا...