... in the dark

1.3K 336 406
                                    

هری خواست جلوی جولی رو بگیره که جولی با حالت شگفتی انگشتشو سمت باب دراز کرد و هری رو کنار زد

:تو مدیر برنامه های لویی تاملینسون نیستی?

باب که سرپا ایستاده بود و اگه جولی مچشو نمیگرفت میخواست برگرده تو اتاق پیش لویی با حالتی جدی به جولی نگاه کرد

:فکر نمیکنم اونقدر باهم صمیمی باشیم که به من بگی تو , من ...

جولی نذاشت باب حرفشو ادامه بده و همین اونو بیشتر عصبی کرد

:اوه من با ادمایی که با هری صمیمی هستن زود صمیمی میشم

:هری من میرم بالا

:باشه برو

خواست بدون اینکه این دختر و از وسط نصف کنه از اونجا بره اما انگار جولی ول کن نبود و قیافه ی هری داد میزد که دوست داره زودتر این بحث تموم بشه و البته که با نگاهش به طبقه ی بالا نشون میداد فقط نگران لوییه و دعا میکرد بخلطر سرو صدا پایین نیاد

:اینجا میمونین ? نکنه شبا برای هری کار میکنی?

:اوکی چون کلماتت نشون میده چیزی از اخلاق کاری نمیدونی بهت میگم من کامل بهش پایبندم و بعنوان دوست هری اینجام نه بعنوان یه مزاحم که بدون اجازه میاد تو خونه اش

و دیگه وقتشو برای شنیدن چرندیات جولی ساندر تلف نکرد و سمت اتاقی که لویی احتمالا تا الان توش خوابیده بود رفت و محض احتیاط درو قفل کرد

جولی با ناباوری سمت هری چرخید و انگشتشو سمت جایی که باب چند لحظه پیش اونجا بود گرفت

:دیدی چقدر گستاخ بود ?

:اینجا چیکار داری? نکنه تو خونه ام دوربین کار گذاشتی و میخوای برای شوی فردا تحویل پاپ ها بدی?

:هریییی! با من اینجوری نباش , من اومدم دیدنت

:و من میخوام بخوابم

:تو که همه رو راه میدی اینجا بخوابن منم میتونم بمونم

هری دست جولی رو از روی شونه اش برداشت و ازش فاصله گرفت

:میخوای بگن شبا برای من کار میکنی? زود از اینجا برو جولی ساندر

:کامان هری , من فقط شوخی کردم نمیدونم از کجا دلش پر بود سر من خالی کرد

:خیلی خب حرفاتو زدی خوشمزه بازیاتم دراوردی میشه بری و بذاری من بخوابم ?

جولی چند لحظه ساکت موند و بعد ابروشو بالا برد

:باشه , فردا میبینمت عزیزم

سمت در رفت اما بعد چرخید و به هری نگاه کرد

:معذرت میخوام واقعا قصدم این نبود که ناراحتت کنم خوب بخوابی

هری فقط سرشو تکون داد و با بیرون رفتن جولی درو پشت سرش بست

Elegant AssassinOpowieści tętniące życiem. Odkryj je teraz