از گل فروشیِ توی محوطه
یه دسته گل کوچیک
خرید و به طبقه چهار رفت
پشت درب اتاق ۲۰۹ ایستاد
و بعد از چند ضربه به درب ،
بدون اینکه صدایی بشنوه اونو باز کرد
وارد شدنایل هوران روی صندلی کنار
تخت لیام نشسته بود و با
دیدن هری تعجب وار ایستاد
و به ساعتش نگاه انداخت
و گفت: سلام استایلز، چجوری پیدام کردی؟
هنوز نیم ساعتی که گفتی تموم نشده ها...لی:هز
نایل که حالا نگاهش
بین هری و لیام در تردد بود گفت:
جالب شد،توام اومدی عیادته لیام؟هری:سلام،میتونم بیرون منتظر بمونم تا...
لی:بیخودمیکنی... چرابیرون... نه... اه بمون دیگه
نایل لبخندی به واکنش لیام زد و گفت:
رشته ها در کسری از زمان پنبه شدلی: هری یعنی،خوده خزون
هری:مزاحمتون شدم؟
لی:هز این گلا برای منه یا سر راه لویی رو دیدی
هری یه جوری ابروهاشو تکون داد که لیام بدونه
گیج شده ...لی: آها،یادم نبود لویی خفه شد
راستش نایلِ عزیز،هری ام عین من
هورموناش نامنظم ترشح میشن...
میشه درمون شه؟نای:این یه گزینه درمانی نداره،
جز اینکه عقلِ مبارکتون
زمام احساس رو بدست بگیره.لی: زمام همون افساره یا من بد میفهمم استاد؟
نای: شما رو که قبلاهم عرض کردم کلا،
از درک و فهم عاجزیلی: اینو گفته بودید،
چون یه ویروس بنام
زین تا لایه ی سومم نفوذ کردهنای: بله چجورم
لیام با اشاره به هری گفت
لی:حالا چرا اونجا وایستادی،بفرما تو
نترس ویروسم واگیر نیستهری گل هارو به گلدون انتقال داد و گفت:
نمیدونستم مهمون داری ... خلوتتونُ بهم زدملی:یجوری میگی خلوت انگار مچ مارو حین انجام
کاری خلاف شرع گرفتی...هری: از مستر هوران چیزی نگفته بودی،
یعنی تاحالا معرفیش نکرده بودی؟لی: من باید از شماهابپرسم،اصن شما ازکجا همو میشناسین...نکنه کلا دوتایی دستم انداختین....
اونجای فیل،تو اونجای هرکی که
بخواد منو دست بندازهنای :دست انداختن کدومه جنتل من
لی:قشنگ کلفتم هست
نای: مگه اونقدر کلفتم،میشه جا شه؟
لی: لیام پین برات جاشو بازمیکنه
نایل بلند بلند خندید که یه پرستار داخل اتاقو نگاه کرد
و گفت: ببخشید، دکتر هوران...از طبقه سوم پیج شدین
YOU ARE READING
HOT HUSKY
Fanfiction❌completed❌ _فکر میکنی همه چی از کشته شدن یه هاسکی شروع شد؟ _آره اون شب لعنتی ولی این هاسکی بعد از مُردن تازه متولد شد، شد راوی قصه ی من _اون شبو فراموش کن _من دیگه نمیتونم بهش فکر نکنم _به چی میخندی؟ _بهش که فکر میکنم،خندم میگیره #Friendship #Frie...