🔰part 10

806 224 855
                                        

هری
بعدازینکه
تموم شب
کابوس هاسکی
رو دید
زودتر بیدارشد و دنبال عکس کذایی گشت ،
قلبش تند میزد ... لیام کمی اونور تر باز معصومانه خواب بود ...
عکس مچاله شده کنار پاهاش روی زمین افتاده بود،اونو برداشت و یبار دیگه به عکس زل زد
تصویر هریِ ۵ساله ، کنار یه مرد چاق و بد هیکل و کریح ... با اون خنده های زشتش
مردی که تموم زندگی، کابوس هری بود
حتی الانم میتونست اون شبهای بد زندگیش رو با تک تک جزئیات نجسش شرح بده
وقتی زیر بدنه سنگین اون مرد، صدای جیغش شنیده نمیشد و کسی به فریادش نمیرسید
وقتی که از درد چند ساعت بیهوش میشد
و از وحشت تموم انگشتهاشو گاز میگرفت
و خون فواره میزد
با اون جثه ی کوچیک و اون قدو قواره ی استخونیش
نمیتونست حریف بیرحمی های اون بدریخت بشه
،تموم بدنش کبود بود
هری بعد از نجات پیدا کردن از چنگال
اون بیرحم توسط هگموند
چندسال سکوت کرد و از همه ی مردهای چاق میترسید
هگموند اوایل فکر میکرد ،هری یه پسر بچه ی سر راهی و لاله وبعداز یه دوره ی ۳۰ جلسه ایی مشاوره فهمید
هری قشنگ تر از هر پسر بچه ایی
میتونه حرف بزنه

بعد ازون اتفاق و فوبیای عجیب
هیچوقت خانواده شو نخواست ببینه
، خیلی اتفاقی پشت عکس رو نگاه کرد و
با دیدن امضای زیر یک متن کوتاه کاملا مطمئن شد
این عکس محتوای اصلیِ اون پاکت خالی بوده.
متن:من خیلی چیزها میدونم
........
چی میدونست؟
لویی از تجاوز یه مرد به پسری ۵ساله؟
چی میتونست بفهمه؟؟؟
لیام بعداز کش و قوس دادن به بدنش چشمهاشو باز کرد
و به روی هری لبخند زد

لی:ماجرا چیه؟

هری:ماجرای چی؟

لی:تنک گاد ، سالمهههه سالمه ، دیشب پشمام ریخته بود ...

هری:پاشو زود بزن ب چاک

لی: وواااای عاشقتم، خره خفن من ...

هری:بزار اول کامل بیدارشی ، بعد زبون بریز.تا الانشم کلی تاخییر داشتی.

لی:دیشب تا صب بالای سر یه ....جنازع... بو د م

هری اخم کرد و لیام فورا گفت: آنجل ... بالای سره آنجل بودم ، نمیبینی قهوه ای ام.سرصبی گیر به تاخیرم؟تروخدا یه دست لباس بم بده، امروز زین هم میاد.

هری:برو هرکاری میخای انجام بده...
فقط من باید برم دیدن لویی.

لی:دیدن اون فاکینگ چرا؟ دیشب خوابشو دیدی؟

هری:بعدش، باباتو ببینم.

لی:هرررری هرررری هرررری نگو که
میخای کاره بده دیشبو به بابام گزارش بدی؟

هری: زر نزن ، دیگه خیلی داری بی مزه میشی...

لی:چرا میخای ببینیش؟

هری:زمانش برسه میفهمی.

لی:اگر تو دردسر افتادی کافیه یه...

HOT HUSKY Tempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang