P.22
بی توجه به دختری که کنارش خوابیده بود از جاش بلند شد و دوباره درد رو توی سینه چپش احساس کرد
لعنتی به خودش و این کار مسخرش فرستاد
و با خودش گفت چرا وقتی مسته باید همچین تصمییم مسخره ای بگیره
هیچ ادم عادم عاقلی وقتی دوستش داره یه پیرسینگ روی سینش میزاره نباید اونم خوشش بیاد و این کار احمقانه و بکنه
بدونه توجه به سوزش توی سینش پیرسینگ رو در اورد و روی زمین پرتش کرد
دختر اونور تخت به خودش پیچید و بیدار شدریتا از روی تخت بیرون رفت و داشت به سمت دستشویی میرفت
:خوبی ؟
مینا اونو سوپرایز کردو با خواب الودگی صداش زد
!بیدارشدی
دختر چرخید و به سمت تخت رفت و هنوز اونسوزش بد رواحساس میکرد
اگه میتونست یه مشت تویصورت مینا خالی میکرد که چرا اینقدر با اون پرسینگ لعنتی اهنی داخل بدنش بازی کرده و زخمش روبدتر کرده:اوهوم ساعت چند
زوی تخت نشت و منتظر جواب از ریتا نشد و به ساعت روی دیوار نگاه کرد
:وای هنوز ناهار نداریم
بعد از پیدا شدن ناگهانی ریتا ،مینا دیگه به شرکت نرفته بود و سعی کرد تمام این دوسال و جبران کنه
البته که هیچ وقت نمی تونست عذاب های که توی این چند سال کشیده بودن روجبران کنه و خاطرات تلخ گذاشته رو شیرین کنه
نه گذشته هیچ وقت تغیر نمیکرد و نمیکنه
اما میتونست اینده رو بهتر بسازه
اصلا چرا وقتی زمان حال رو داشت از همین الان شروع میکرد به ساختن خاطرات جدید و از بین برد خاطرات قدیمی
و کمرنگ کردنشون:پیرسینگت کو
دختر به سینه بی پیرسینگ و اون حلقه بنش اشاره کرد
قسمت مورد علاقه از بدن ریتا برای اون الان یه ابشن جدید داشت یه پیرسینگ بنفش که خود ریتا گفته بود اشتباهی اونو انجام داد و مست بوده وقتی دیده نورمانی داره این کارو میکننه اونم انجام داد و کاملا پشیمونه!خودتو جمع کن عوضی کثافت دارم از درد میمیرم میگی کجاست عوضی تا جرت...
ریتا یک دفعه اتیشی شد
ریتا اصولا ادم اروم و مهربونی بود ولی وقتی اتیشی میشد دیگه کسی جلوش رو نمیتونست بگیره اما صدای زنگ کوشی مینا اون رو از مود اتیشی خارج کرد!کیه ؟
مینا نمیتونست دورغ بگه و بگه از این تماس که دریافت کرده متعجب شده ولی درسته اون انتظارش رو داشت و بدون جواب دادن سوال ریتا گوشی رو جلوی گوشش گرفت
:جیمین شی ؟
رفته رفته صورت مینا رنگ پریده شد
و بعد از چند دقیقه ای که ریتا بهش نگاه میکرد گوشی اونم زنگ خورد و هوسوک اوپا ریتا پشت خط بود
YOU ARE READING
4:55(S2)
Fanfiction(فصل دوم پایان یافته) درست گفته بودن بالاخره جلوی پاش زانو زده و التماس کرد ولی دیگه برلش اهمیتی نداشت اخه قبلا اون به اشکاش فکر کرد که حالا به اشکای اون توجه کنه؟ کاپل: sope کاپل فرعی :...vkook'namjin ژانر : درام'جنایی'عاشقانه'اسمات' (این داستان ز...