14

374 69 31
                                    

P.14

Suga

با صدای بسته شدن‌ در چشمام رو از هم باز کردم
اینجا کجا بود
سردرد
در پایین تنه و حتی گردنم و لبام میسوخت
خدایا نکنه توی جهنمم و‌ دارم بخاطر هوسوک شکنجه میشم ؟

بعد از چند دقیقه همه چیز توی ذهنم روشن شد

رفتن به کلاب
دیدن هوسوک
بوسیدنش
اون رابطه

من که خواب نبود ؟ یعنی خواب بود
سریع به سمت دیگه چرخیدم تا اونو ببینم ولی کسی نبود
یعنی چی ؟
همه چیز الکی بود ؟
پس این‌ درد چیه
یعنی با کس دیگه ای خوابیدم ؟
تمام این چند سال حتی نتونستم به کسی دیگه ای دست بزنم
با هر لمس کوچیکی احساس میکردم‌ دارم خیانت میکنم ولی چیشد
توی‌ یک شب همه چیز رو فروختم
ولی دقیقا کدوم چیزارو ؟
اینکه‌هوسوک‌رو نداشتم ولی بهش پایبند بودم ؟
حتی خودم کسی بودم که رفت ولی چرا نتونستم فراموشش کنم
چطور تونستم کسی دیگه‌ای رو لمس کنم
لباس هام‌ رو جمع کردم‌ و پوشیدمشون
هنوز رد کتک روی صورتم مونده بود ولی این زخم روی گردنم و لب های که خون مرده شده بودن روی صورتم خودنمایی میکرد
من چیکار کردم ؟
من مطمئنم اون هوسوک بوده
بدنم فقط به اون واکنش نشون میداد
ولی اگه اون باشه اون الان رفته
منو‌ دیده
منو دیده و گذاشته رفته
اگه منو میخواست الان اینجا بود
حتی از روی تنفر میموند و یه کشیده توی صورتم میخوابودن ولی رفته بود
بدون هیچ حرفی
بدون هیچ برخوردی
من درست دیدم اون هوسوک بود
یا الکل روی مغزم اثر داشت ؟

(خدا وکیلی کی فکرش رو میکرد اینجورس شه ؟ منم فکرش رو نمیکردم‌ولی کردم 😐)

14:50

#چشماتو باز نکن

اخرین تلاش جانگکوک برای باز کردن چشماش توسط همسرش به نتیجه نرسید و نفسش رو بیرون داد

تهیونگ اخرین نگاه رو کرد به اون کوچولو انداخت و نفسش رو ازاد کرد

#الان باز کن

جانگکوک هم سریع چشماش رو باز کرد و با یه سبد کوچولو کنار دیوار با روبان پاپیون شکل قرمز رو به رو شد

+این چیه ؟

سریع به سمتش رفت تا توی سبد و نگاه کنه

#این کوچولو یونتانه (😍)

جانگکوک بعد از کنار زدن پارچه سفید روی سبد با موجود پشمالوی کوچیکی مواجه شد

+خدایا چه قدر کیوته

تاینی چشم هاش رو باز کرد و با تعجب به جانگکوک نگاه کرد

تاینی مردد  پاش رو از سبد بیرون  گذاشت و دست جانگکوک رو که جلوش بود رو بو کشید
بعد از دیدن لبخندی از سمت تهیونگ تاینی خودش رو توی بغل اون یکی باباش انداخت

4:55(S2)Dove le storie prendono vita. Scoprilo ora