P.20
هوسوک با اجبار اخرین دکمه دستگاه روفشار داد و انتظار کشید تا دستگاه عکس های شرکت کوفتی رو چاپ کنه
و با خودش یاد اوری کرد که اگه خواست پروژه ای رو تموم کنه قبلش حتما به دوستاش بگه کار کنسله و بعدش بره خونه و خود زنی کنه
دقیقا یک هفته کوفتی از دیدن اون شرکت و جیمین میگذشت
توی این یک هفته حالش از یه تپه عن عن تر بود و میتونستی اینو از توی چشماش بخونی
اینکه خسته و درمونده هست
توی این یک هفته همه چیز براش دوباره زنده شد
حتی باز دیدن خواب های مسخره
بعد از ترکش شودنش خواب خیس از یونگی نمیدید خواب میدید اون چقدر اذیتش کرد
خواب دیشبش جالب تر بود
خواب یکی از تجاوز های یونگی رو دیده بود (فصل اول)
و این باز حالش رو بد کرد
از خدا خواسته بود یونگی رو دوباره ملاقات کنه ولی اگه بازم میدیدش حالش همینجوری بود
همینطور بد بود یا میتونست تلافی کنه
متاسفانه حتی برای تلافی دست بالش بسته بود
س*س پارتنری یکی از راه های بود که بیشتر مردم جهان استفاده میکردن ولی توش یه قانون های داشت که اسم لعنتیش هم بازتابش میکرد
بودن با یک نفر نه فقط شریک جنسیشی نه روحی
هوسوک و یونگی هم مثل بقیع ولی هوسوک حداقل می دونست نمی تونه بیخیالش شه
اون فرد پاکی نبود قبلا هم همچین رابطه هایی داشته بود
ولی هیچ وقت دل نباخته بود
اگه یه حس برای س*س بود الان دوسال حتی نزدیک سه سال بود که رفته بود
و بعد عشقش هم میرفت
عشق رفت ولی جاش رو به تنفر داد و این باعث شده بود
با اون حال بدش
اخرین عکس ها رو هم توی پوشه ذخیره کرد و از کنار دستگاه چاپ و کامپیوترش فاصله گرفت$ممنون هوسوک
پسر لبخند زد و به باد کردن آدامس صورتی و خوش رنگش ادامه داد
_خب حالا گم میشی ؟
هوسوک حوصله بحث رو نداشت ولی صدای مزخرفه ادمش جویدنش روی
اعصاب و تک تک سلول های عصبی مغزش بوستانی و سئولی (یه چی مث بندری بستگی )
میرفت$اینقدر زود؟ چند هفته نیومدی بار اگه بخاطر اون ...
_میتونی حرف نزنی واقعا مجبور نیستی
هوسوک بی حوصله گفت و هارد رو از توی دستگاه برداشت راستش هیچ اهمیت به اون عوضی نمیداد
$خوشگل اقا خودت سفارشارو رو تحویل میدی ؟ من باید برم بوس
پسر سریع گوشیش رو خاموش کرد و بوسی واسه هوسوک فرستاد از مغازه بیرون زد
_پسره الدنگ(خودمم نمیدونم چیه ) خبر مرگش
صندلیش رو کشید و خودش رو روش پرت کرد
به اندازه کافی فکر اون دیدار رو کرده بود
خدا داشت به ارزوش جواب میداد
KAMU SEDANG MEMBACA
4:55(S2)
Fiksi Penggemar(فصل دوم پایان یافته) درست گفته بودن بالاخره جلوی پاش زانو زده و التماس کرد ولی دیگه برلش اهمیتی نداشت اخه قبلا اون به اشکاش فکر کرد که حالا به اشکای اون توجه کنه؟ کاپل: sope کاپل فرعی :...vkook'namjin ژانر : درام'جنایی'عاشقانه'اسمات' (این داستان ز...