13

365 72 34
                                    

P.13
هوسوک فقط بهش پوزخند زد
این یونگی رو ترسوند اینکه هوسوک همین الان جلوش نشسته ولی ارومه یعنی چی شد ؟
یونگی انتظار داشت حالا که اونو و غیر منتظرانه دیده سرش داد بزنه یا بهش حمله کنه ای باعث دلگرمیش بود
اما با این حال نمی تونست نزدیک بشه
مست بودنش باعث نمی شد بیشتر از این اهمیت بده
شاید هوسوک هم مست بود

_بازم تو

هوسوک یونگی رو به ستون مشکی بنفش بار چسبود و مشغول بوسیدنش شد

احساساتی که الان یونگی داشت براش نامفهوم بود
این درست بود
خواب بود ؟
یعنی داره اتفاقی هوسوک رو می بوسه
یونگی نمی تونست همکاری کنه ولی بالاخره به بوسه پاسخ داد
شاید مست بودنشون بهشون کمک کرده بود

هوسوک فکر میکرد که یونگیه

یعنی همیشه بعد از رابطه هاش فکر میکرد یونگیه ولی یونگی نبود
امشب و البته همیشه همینطور بود
مست بود و فکر میکرد با یونگی طرفه
ولی نمی دونست اون واقعا یونگیه
همیشه بعد از اون رابطه ها خودش رو سرزنش میکرد
که چرا همچین کاری کرده
البته حقش بود می تونست با هرکسی که دوست داره بخوابه ولی اینکه فکر کنه اون شخص یونگیه و بعد از فهمیدن‌ این موضوع فکر میکرد داره خیانت میکنه
به کی و چی معلوم نبود
یونگی توی زندگیش نبود که با دادن بدنش به دیگران بخواد خودش رو سرزنش کنه
اما بازم احساس خیانت میکرد
شاید به قلبش که پیش یونگی داشت خاک میخورد
و‌صاحب بی فکرش باعث این همه درد روش میشد

ولی مگه اهمیت داشت ؟
برای یه ادم مست که کار هر اخر هفتش همینه نه اهمیتی نداشت

ولی این بوسه برای یونگی خیلی اهمیت داشت
شاید این بوسه داشت اونو به حالت عادی و غیر مستش برمیگردوند

چون یونگی حاضر بود شرط ببنده اون بوسه حتی از خوردن الکل بدنش رو داغ تر میکرد
حتی میسوزوندش ولی دوسش داشت
یک لحظه با خودش فکر کردن شاید مستی باعث شده که یکی رو جای هوسوک اشتباه بگیره ولی با گازی که هوسوک از لب پاین گرفت و کشید فرصت تحلیل یا هیچ چیز دیگه ای بهش نداد

فقط درخواست کلید اتاق رو کرد و پولش رو پرداخت
دوباره با بوسه از بین راه رو به سمت پله ها رفتن
رنگ بنفش و ابی که نور افکن ها روی سکو رقص مینداخت بازتاب میشد توی صورت به هم چسبیدشون و‌ فضا رو هات میکرد
برای هوسوک مهم نبود فقط میخواست کارش رو بکنه و‌ بره
خوابیدن با کسی که فکر میکرد یونگیه برای چند ساعتم که شده حالش رو‌خوب‌ میکرد
ولی بعدش بهش ضربه میکرد
با هر بدبختی که بود خودشون رو به اتاق رسوندن و هوسوک فرصت هیچ چیزو نداد
دوباره یونگی رو به دیوار چسبوند و شروع کردن به بوسیدنش
هوسوک همیشه یه کینک خاص داشت
با ملایمت رفتار کردن
یه س*س اروم و وانیلا
ولی یونگی هیچ وقت باهاش مهربودن نبود
نه توی س*س و نه وقتی که باهم زندگی میکردن
این روی هوسوک تاثیر گذاشته بود
اینکه بعد از رفتن یونگی به خودش میگفت حق با اون بود همه چیز فقط س*س داشتن‌ و‌ ارضای جنسیه نا روحی

4:55(S2)Where stories live. Discover now