Part 2

250 52 1
                                    

چانیول با عصبانیت وارد اتاق شد:
-- من فقط یه کار بهت سپردم و تو...

+ آقای پارک. اتاق من حریم خصوصی منه. ممنون میشم قبل از تجاوز بهش حداقل در بزنید.

چانیول از برخورد آروم پسر تعجب کرد:
-- تو با کسایی که گفته بودم مصاحبه نکردی!

بکهیون لبخندش رو حفظ کرد:
+ شما، لطفا جمع خطابم کنید. اینجا محل کار ماست.

از عصبانیت سرخ شده بود:
-- فقط یه دلیل بهم بده که همین الان اخراجت نکنم!

بکهیون پوزخندی زد:
+ میتونید اینکارو بکنید آقای پارک. مشکلی باهاش ندارم.

چانیول که جلوی پسر کم سن و سال کم آورده بود بدون حرف از اتاق بیرون رفت و راه اتاق جونگین رو درپیش گرفت. بعد از اینکه منشی هماهنگ کرد، وارد اتاق شد.

+ شنیدم بیون روز اول کولاک کرده.

چانیول با اخم روی کاناپه نشست:
-- این بچه... آیششش!

جونگین خندید:
+ بد حالتو گرفته نه؟

-- فکر کنم اگه قاتل من و اون پسر لبه ی پرتگاه باشن، قاتل خودم رو نجات میدم!

نزدیک بود که از خنده میز رو گاز بگیره:
+ وااای شت! خیلی باحالی پسر! بگو ببینم چیکار کرده؟

چانیول خلاصه توضیح داد:
-- با یه سری استدلال مسخره، از بین 33 نفر فقط توی یک ربع، یک نفر رو استخدام کرده!

+ پس کارش درسته. کاری که تو توی دو روز انجام میدی توی یک ربع انجام داده. این کجاش بده؟

بدون اینکه جوابی بده از جا بلند شد:
-- میرم به کارم برسم.

به چند متری اتاقش که رسید متوجه بکهیون روبه‌روی در شد.

+ تا 10 دقیقه ی دیگه با خانم کانگ جلسه داریم. دیگه داشتم از اومدنتون ناامید میشدم آقای پارک!

چانیول به چهره ی خونسردش خیره شد:
-- ولی من...

پرونده رو روبه‌روی چانیول گرفت:
+ آقای کیم گفتند هیچ سفارشی رو از دست ندیم.

بعد از گرفتن پرونده مستقیم وارد سالن جلسه شد و بکهیون که مشغول شادی بعد از گلش بود هم پشت سرش وارد اتاق شد.
جونگین هم بعد از چند دقیقه به همراه خانم کانگ به آن دو پیوست.

+ خانم کانگ.... از دیدنتون خوشحالم. من بیون هستم، طراح و مدیر جدید.

خانم کانگ دست دراز کرد و با بکهیون دست داد:
-- خوشبختم.

چانیول با بی تفاوتی تمام همه رو دعوت به نشستن کرد. و خانم کانگ سریع شروع یه توضیح دادن پروژه ی جدیدش کرد:
-- من به تازگی خونه ای خریدم اما از طراحی داخلی و نمای خارجی اون اصلا رضایت ندارم.

arbitrary life love Where stories live. Discover now