Part 10

162 41 1
                                    

لوهان بعد از زدن چند ضربه ی کوتاه به در، وارد سالن جلسه شد. سمت راست، مرد نسبتا کهنسالی روی صندلی رئیس نشسته بود و جونگین و چانیول دو طرفش نشسته بودند. نگاهش سمت دیگه ی میز رفت. اون اینجا چیکار می‌کرد؟! یک صندلی بیشتر خالی نبود و اونم دقیقا کنار جونگین بود. سهون که تردید لوهان رو برای نشستن دید به سرعت کیفش رو از صندلی کنارش برداشت و کنار کیف چانیول گذاشت. لوهان هرچند علاقه ی به نشستن کنار سهون نداشت اما اگه قرار بود بین صندلی کنار جونگین و کنار سهون انتخاب کنه، خب قطعا کنار سهون می‌نشست. پرونده هایی که بهش نیاز داشتن رو جلوی رئیس گذاشت و نشست:
+ بخاطر تاخیر معذرت میخوام.

چانیول با اشاره ی آقای کیم پرونده رو برداشت:
-- خیلی خب... شروع میکنیم. متاسفانه به تازگی یکی از پروژه های بزرگ رو از دست دادیم و سود شرکت خیلی پایین اومده. راه حل پیشنهادی ما ادقام دو شرکت بائوژای و اوهارو ( oharo ) هست.

اینبار همه به سهون خیره شدند:
+ ااا خب من... پدرم با ادقام شرکت ها موافق هستن ولی... ایشون به تازگی مشغول سرمایه گذاری در یک شرکت قدرتمند با چند شعبه ی مختلف توی چین، کره و آمریکا هست. خب در اصل من به نمایندگی از برادرم اینجا هستم و خوب میدونید که با کارهای دفتری زیاد آشنایی ندارم. پدرم فقط به من اطلاع دادن که اگه شما سرمایه گذاری در اون شرکت رو قبول کنید ایشون هم ادقام شرکت ها رو قبول میکنن.

چانیول نگاهش رو از سهون گرفت و به لوهان داد:
-- شما صحبتی ندارید آقای لو؟

لوهان برگهٔ مربوط به آمار اخیر شرکتی که سهون میگفت رو به چانیول داد:
+ آمار نشون میده که این شرکت اخیرا سود نسبتا بالایی داشته و این سود در 5 سال آینده بیشتر هم خواهد شد. به غیر از این، سرمایه گذاری توی شرکت های چند شعبه قطعا واسه شرکت ما مزایای بسیاری داره. از جمله تبلیغاتی که میتونیم به واسطه ی اون شرکت داشته باشیم و حتی شاید بتونیم در چند سال آینده موفق به تاسیس شعبه ی چینی برای شرکت بشیم. البته نمیشه از اینکه این شرکت فقط در زمینه ی معماری کار میکنه و زیاد امکان همکاری بهمون نمیده چشم پوشی کرد. اما من بازم موافقم.

-- هنوزم مثل قدیم نسبت به سن کمی که داری هوش بالایی داری!
جونگین گفت و با لبخند معناداری به لوهان خیره شد.

نگاه سهون بین لوهان و جونگین در گردش بود و صورت سرخ شده ی لوهان و لبهایی که مدام توسط دندان های تیزش گزیده میشد کاملا نشون میداد که آنچنان هم از این تعریف نصفه و نیمه خوشش نیومده!

جونگین خشنود از جوّی که ایجاد کرده بود با لبخند به پدرش نگاه کرد:
-- نظر شما چیه پدر؟

+ من با نظر این پسر جوان موافقم.
از جا بلند شد و بقیه متوجه شدند که جلسه به اتمام رسیده.

چانیول و جونگین بعد از برداشتن وسایلشون از سالن بیرون رفتن و لوهان مشغول جمع کردن برگه های روی میز و مرتب کردن دوباره ی پرونده ها شد. سهون که به خوبی متوجه مشکلی بین لوهان و جونگین شده بود کنار لوهان قرار گرفت و نزدیک گوشش زمزمه کرد:
-- ساعت هفت، همون کافه ی قبلی.
و قبل از اینکه واکنش لوهان رو ببینه از سالن خارج شد.

arbitrary life love Where stories live. Discover now