کیا با لبخند به سمت ساختمون رفت و با دیدن هیاهوی کارمندای شرکت ابرو هاش بالا رفت. انگاری یادش رفته بود آرتان پژوه چه کسی بود!
سمت میز گوشه سالن رفت و با خانوم مقابلش حرف زد.
-سلام. آقای پژوه... آم امیرحسین پژوه گفته بود بیام اينجا.زن که از روزهای قبل پسر رو به روش رو شناخته بود ابروش رو بالا فرستاد و با تعجب حرف زد.
-فامیلی؟
-جمشیدی.
-جمشیدی... جمشیدی؟ آقایجمشیدی سر جلسه هستن. پسر خوب اذیت نکن.. این چه کاریه میکنی؟ جا زدن خودت برای ملاقات با مدیریت کار اشتباهیه.
کیا آهی کشید و گوشیش رو برداشت و شمارهی آرتان رو گرفت و قبل از سلام و حرف های اولیه شروع کرد به غر زدن.
-من طبقه اول شرکتت منتظرم. کفنم رو بده برم. قبل از اینکه منو خر کنی اول از همه با صغری کبری نگران حالت هماهنگ کن.
-آم... فکر میکردم خوابی... ببخشید ببخشید. یه مسئلهای پیش اومد... خب... گوشی رو بده به خانم بلندرفتار.
کیا گوشی رو جلوی صورت خانم رو به روش گرفت و منتظر موند.
زن اول ابرو هاش رو بالا انداخت و بعد لبش رو به دندون گرفت و شروع کرد به معذرت خواهی.
-وای من نمیدونستم... معذرت میخوام مهندس پژوه. واقعاً معذرت میخوام. حتماً به روی چشم.
گوشی رو به کیا پس داد و شروع کرد به حرف زدن.
-ببخشید جناب. یه مشکل کوچیک بود. من از حضور شما عذر میخوام. بفرمایین لطفاً.
جلوتر حرکت کرد و کیا پشت سرش راه افتاد. سوار آسانسور شدن و به طبقهی آخر رفتن.
کیا روی مبل انتظار نشست و بلندرفتار براش چایی و شیرینی روی میز گذاشت. تشکر کوتاهی کرد و دست به سینه منتظر شد.
حالا پنج نفر دیگه نیاز داره. شايد بتونه آرتان رو هم راضی کنه اما... خب... مطمئن نیست در موردش. پدری و مادریش هم بهترین آدم های روی زمینن اما قبول نمیکنن کفنش رو امضا کنن.پیدا کردن آدمهای خوب کار سختیه.
در اتاق جلسات باز شد و کیا با لبخند از جاش بلند شد و با دیدن کاووس جمشیدی که از اتاق بیرون میومد لبخندش محو شد.
کاووس با دیدن کیا چشم هاش گرد شد و ابروهاش بالا رفت. اخم سنگینی روی صورتش جا خوش کرد و با حرص به سمت پسرِ متعجبش رفت.
-اینجا چه غلطی میکنی؟ همه جا باید زندگیمو سیاه کنی؟ همه جا مثل زالو میچسبی به زندگیِ من؟
کیا بغض کرد. لبش لرزید و سرش رو پایین انداخت. نفس عمیق کشید و لولهی نازال بینیش رو بین انگشتهاش گرفت و با صدایی که انگار از ته چاه درمیومد حرف زد.
YOU ARE READING
کفن پوش
Romance[COMPLETE]by saba2079 ((میگن اگه چهل نفر کفن یکی رو امضا کنن میره بهشت. ولی من میگم اگه تو کنارم باشی دنیام بهشت میشه.)) اگه از رمان گی فارسی خوشتون میاد یه سر بزنید♡