49

1.4K 232 20
                                    

با اشک به باقی مونده‌های چوب جعبه ‌که شعله‌ها دورش کرده بود خیره شد. دیگه کفنی نداشت. دیگه چیزی برای دفاع از خودش و اثبات بیگناهیش نداشت.

میخواست فریاد بزنه و به کاووس حمله کنه اما نفس هم نداشت.

کاووس به سمت برادر‌هاش نگاه ‌کرد و حرف زد.

-سوخت... تموم شد. دیگه بحث ‌کافیه.

کیا تا اونجایی که میتونست هوا رو توی ریه‌هاش جمع ‌کرد و حرف زد.

-چرا اینکارو باهام میکنی؟ چرا؟... با... دلخوشیم... مشکل... مشکل داری؟ نه... نه میذاری زندگی کنم..
نه.. نه... میتونم... بمیرم... چرا؟ مگه چی... چی ‌کار.. کردم؟

کیا نفس نفس زد و سرفه کرد.

کاووس سرش رو پایین انداخت و صدای پارس کردن قهوه‌ای بلند شد. کیا فهمید وضع ریه‌هاش داره بهم میریزه و سگ بیچاره میخواد هشدار بده.

قهوه‌ای باز سر و صدا ‌کرد و جلو اومد و بند قلاده اجازه نداد به کیا نزدیک بشه. گردنش رو کشید تا از شر بند راحت بشه.

خسرو گردن کیا رو گرفت و سمت پارچه و چوبی که هنوز میسوخت برد به زانوش لگد زد تا روی زمین بیوفته. سرش رو نزدیک آتیش گرفت و کیوان به سمتش رفت تا جلوش رو بگیره. اون دود ریه‌های کیا رو از کار میندازه.

سام جلوی کیوان رو ‌گرفت و عمو و برادرزاده درگیر بحث و دعوا شدن.

کیا با اشک به سوخته شدن آخرین امضای باقی مونده نگاه کرد و جمله‌ای که توی آتیش مچاله شد و خاکستر شد توی ذهنش هک شد.

((به اشک مادر قسم. معجزه‌ها می‌آیند.))

کدوم معجزه؟ چرا همش اشک و درد براش می‌مونه؟ صدای فریاد خسرو به گوشش رسید.

-اینو ببین. بخاطر پدر و مادرم هیچ بلایی سر خودت نیاوردم. یه بار دیگه بخوای خون اون دو نفر رو بخوری خودم خونت رو میریزم. فهمیدی؟

باد سردی اومد و گرمای آتیش رو به صورت کیا کوبید و چشم‌هاش رو بست و شعله‌ها بخشی از ابروش رو سوزوند و به یقه لباسش حمله ‌کرد و گردنش رو سوزوند.

قهوه‌ای بند رو پاره کرد و شروع کرد به دویدن و دندون‌هاش رو توی دست خسرو فرو کرد و به عقب کشیدش.

کاووس دوید و پشت یقه‌ی لباس کیا رو توی دستش گرفت و از آتیش دورش کرد و لباسش رو با ضربه‌های سریع خاموش ‌کرد و دستش رو دو طرف صورتش گذاشت و به استخون گونه و ابروی سوختش نگاه ‌کرد و کیا پلک زد و اشکش روی گونه‌ی قرمزش ریخت.

-کفنم...

-چی؟

صدای داد و فریاد از پشت سرشون به گوش رسید و دید قهوه‌ای بخشی از دست خسرو رو پاره کرد و سراغ پاش  رفته و ولش نمیکنه.

کفن پوشWhere stories live. Discover now