In Your Arms
ژانر: عاشقانه، اسمات، تاریخی، امگاورس
نویسنده: zahrasuju30
زوج ها: ییژان، جیشوان
شخصیت ها: شیائو ژان، وانگ ییبو، وانگ هاشوان، سونگ جیانگ، یوبین
کانال :@Yizhan_hub
قسمت بیست و پنجم
خسخس نفسها و تاپ تاپ قلبش تنها صدای توی اتاق بود. آفتاب چون ققنوس بار دیگر در حال برخاستن بود و اولین انوار طلاییاش را روی قصر میپاشید. ییبو اما در تاریکی دراز کشیده بود. سرفهای سکوت اتاق را شکست. روی تختش نشست، از شب پیش احساس میکرد سرما در استخوانهایش نشسته و در حال پخش شدن در بدنش است. باید به داتینگ میگفت برایش دارو بیاورد. سرش را تکان داد، داتینگ دیگر خدمتکارش نبود، دختر حالا شبها را در خانهی خود میماند و صبح برای کمک به او در آموزش رقاصان به قصر میآمد.
لحظهای فکر کرد تا نام خدمتکار جدیدش را به یاد آورد. ونیان نامش بود، دختری که وقتی راه میرفت صدای جیرجیر چوبهای کف اتاق زیر وزناش به گوش میرسید. ییبو هنوز با آن بتا آنقدر راحت نبود که مقابلش لخت شود.
با خود اندیشید بیشتر در تختش بماند و آن روز را استراحت کند، اما خیلی زود این فکر را کنار زد. قرار بود آن روز را با ژان بگذراند، میدانست اگر آلفا بفهمد حالش مساعد نیست حتما قرارشان را به هم میزد و از او میخواست استراحت کند. اما احساسی از درون به او سیخونک میزد و او را وادار میکرد این روز را با ژان بگذراند.
لب گزید، به روزی که در پیش داشت فکر کرد. ژان گفته بود میخواهد برای عاشق کردنش قدمی بردارد، دستش روی قلبش گذاشت و به احساسی که نسبت به وزیر جوان داشت، اندیشید. دلش میخواست با ژان وقت بگذراند. از نگاه پر از ستایش و عاشقانهی پسر لذت میبرد، نگاهش به ییبو احساس قدم زدن زیر نور آفتاب بهاری را میداد. به حس داشتن لبهای پسر روی لبهای خود فکر کرد و قلبش همه ضربان شد و توی تنش دوید. گرمای تن ژان و نوازشهایش چیزی بود که این چند ماه بار دیگر به یادش آورده بود امنیت چه حس زیبایی دارد.
صورتش گر گرفت، در آن اتاق رازی نهفته بود، هیچکس جز دیوارهای اتاقش از این راز که ییبو موقع خودارضایی یا هنگام هیت به ژان میاندیشد خبر نداشت.
گلویش را صاف کرد، شاید حسی که به آن آلفا داشت عشق نبود، اما میدانست او را دوست دارد. با اینحال وسوسهی اینکه بگذارد ژان هر کاری برای عاشق کردنش انجام دهد، او را از به زبان آوردن این حس باز میداشت. هنوز برای اقرار به داشتن حسی متقابل زود بود و میخواست ژان آنقدر او را مطمئن کند که هراسی از عشق در دلش نماند.
YOU ARE READING
in your arms (Completed)
Fanfictionبادبزنی باز می شود خونی می ریزد رقاصی می رقصد عشق به یک امگا کشوری را به آتش می کشد خیانت عشق حسرت انتقام زوج ها : ییژان، جیشوان شخصیت ها: شیائو ژان، وانگ ییبو، وانگ هاشوان، سونگ جیانگ، یوبین