سلام عزیزهای دلم
لازم دونستم دوباره تاکید کنم.
قشنگا این فیک بر اساس هر چهار کاراکتره پس اگه میخواین بخونینش حتما حتما هر دو کاپل رو بخونین تا براتون مبهم نباشه. و نکته دیگه اینکه صبور باشین همه چیز به نوبت توضیح داده میشه و هر قسمت از داستان براتون روشن میشه.
امیدوارم لذت ببرین.♡_____________________
اولین قدم رو به کاخ بزرگ ایل لوپو گذاشت و بازدمش رو با صدای بلندی رها کرد.
نگاهش رو به اطرافش که در سکوت عجیبی فرو رفته بود، چرخوند. بزاقش رو بلعید و با صدای بلندی فریاد کشید:
- جه بوم
چند قدم جلو رفت و با ورود ناگهانی افرادش، مخصوصا چهره بهم ریخته جه بوم اخمهاش رو تو هم برد.
- قربان
بکهیون نفس عمیقی کشید و دستهاش رو توی جیب شلوارش فرو برد.
- چی شده؟ چرا کسی سر پستش نیست؟
جه بوم لبش رو گزید و نگاه لبریز از ترسش رو بین افرادش چرخوند.
بکهیون پلک کوتاه و عصبی زد و بی حوصله لب زد:
- جوابمو بده.
- قربان... خدمتکاری که دستگیرش کرده بودیم...
آلفای رهبر چشمهاش رو ریز کرد و جلوتر رفت. جه بوم آب دهنش رو صدادار قورت داد و با صدای ته کشیدهای زمزمه کرد:
- خودکشی کرده.
رهبر ایل لوپو مدت کوتاهی رو به چشمهای وحشت زده جه بوم خیره موند و هرم گرم نفسهاش رو صورت مرد کوچکتر نشست.
- چی؟
جه بوم دستهاش رو مشت کرد و با اضطراب جواب داد:
- خود... کشی کرده.
بکهیون با لحن خونسردی پرسید:
- چطوری؟
- با قاتلالذئب
آلفای رهبر با آرامشی که دلهره بیشتری رو به تن و بدن افرادش تزریق میکرد، لب زد:
- یعنی با خودش قاتل الذئب داشته یا اینکه یکی به دستش رسونده؟
جه بوم لبهاش رو روی هم فشرد و بیاراده کمی عقب رفت. با لرزشی که صداش رو مرتعش کرده بود زمزمه کرد:
- نـ... نمیدونم
بکهیون زبونش رو دور لبش کشید و به آرومی سر تکون داد. سرش رو اطرافش چرخوند. نگاهش به هر کدوم از افرادش میافتاد با چشمهای ترسیده و سر خمیدهاشون مواجه میشد.
دستهاش رو از جیبش بیرون آورد و قبل از اینکه حرفی بزنه مشت محکم و دندون شکنش رو توی صورت جه بوم فرو برد.
YOU ARE READING
"Metanoia" [Complete]
Werewolf•¬کاپل: کایسو | چانبک •¬ژانر: گرگینه ای | ماوراطبیعی | انگست | اسمات •¬خلاصه: همه چیز جمع شده بود توی یه رستوران قدیمی که مشتریای ثابت خودش رو داشت و بیشتر اوقات خلوت بود. یه رستوران که به وسیله افراد عجیبی گردونده میشد که فقط به ظاهر میتونستن کن...