┨Chapter 45 (Last Part)├

296 46 7
                                    

نگاهش رو تو خونه و تک تک اتاق‌ها چرخوند. حتی آشپزخونه و حموم هم خالی بود. وقتی کیونگسو رو هیچ‌جا ندید و هیچ صدایی ازش نشنید، مضطرب و نگران شد.

- کیونگسو... کیونگسو

با عجله از خونه بیرون رفت و با چشم‌های هراسون و قلب یخ‌زده لابه‌لای درخت‌ها چرخید اما اثری از پسر نبود. اگه شکارچی‌ها پیداش کرده بودن چی؟ یا یه گرگ بهش حمله کرده بود؟ با فکر کردن به تمام این چیزها، سِر شدن پاهاش رو احساس کرد. طوری به هم ریخت و خودش رو باخت که به یاد نداشت تا به حال به خاطر نبودن کسی، اینطور لرزیده و وحشت کرده باشه. رنگ از صورتش پرید و با صدای بلندتری اسمش رو به زبون آورد.

- کیونگســو

به سختی به جلو قدم برداشت.

- کیونگســـــو

- یـــا چه خبرته.

جونگین سریع عقب برگشت و با شکارچی که با صورت اخمو نگاهش می‌کرد روبه‌رو شد.

- چرا هوار می‌کشی؟

جونگین لب‌های بی‌رنگش رو روی هم فشرد و بازدمش رو با فشار رها کرد.

- کجا بودی؟

- اون پشت.

به پشت کلبه اشاره کرد و به جونگین خیره شد.

- اونجا چیکار داشتی؟ چرا جوابم رو ندادی؟

متعجب به لحن عصبی و خشمگین بتا گوش کرد و متوجه نگرانیش شد؛ اما بااین‌حال صداش کمی ترسناک بود، پس به آرومی جواب داد:

- وقتی صدام کردی اومدم ببینمت...

گرگ حواسش نبود صداش خش‌دار و دورگه شده، پس با شدت بیشتری عربده کشید:

- اونجا چیکار می‌کردی؟

کیونگسو کمی تو خودش جمع شد و معذب جواب داد:

- ببخشید، نمی‌دونستم خوشت نمیاد برم اونجا... تو خونه تنها بودم، بعد اونجا رو که پیدا کردم فهمیدم اتاق کار پدرته، داشتم مرتبش می‌کردم که وقتی برگشتی...

چشم‌هاش با نزدیک شدن جونگین گرد شدن و برای جلوگیری از دعوا و مرافعه، چند قدم عقب رفت.

- من که کـ... کاری نکردم...

چشم‌هاش بی‌اراده نقره‌ای شدن اما لحظه بعد خودش رو بین بازوهای جونگین پیدا کرد و با دهن باز به نقطه کوری بین درخت‌ها خیره شد.

- ترسیدم رفته باشی.

کیونگسو پلک‌هاش رو بست و وقتی مطمئن شد رنگ‌ چشم‌هاش به حالت قبلی برگشت بازشون کرد.

- تو روانی... داشتی منو می‌ترسوندی. نزدیک بود تبدیل بشم و بهت حمله کنم. چرا عربده کشیدی؟

بتا فشار بازوهاش رو دور کمر پسر محکم‌تر کرد و سرش رو تو گردنش فرو برد.

- نمـ... نمی‌دونم یهو چم شد. فقط به این فکر کردم که ممکنه نباشی.

"Metanoia" [Complete]Where stories live. Discover now