- سرآشپز کوچولو برگشتی؟
لوهان از توی هال جوابش رو داد و سهون به سختی از تخت گرمش دل کند و از اتاق خارج شد.
- امروز چطور بود؟
لوهان با صدایی که خستگی و بی حوصلگیش رو فریاد میزد، زمزمه کرد:
- سختتر از همیشه... مشتری ها هر روز بیشتر میشن.
گرگ سرخ لبخند کوچیکی به چشمهای محتاجِ خواب لوهان زد و موهای به هم ریخته اش رو مرتب کرد.
- بخاطر کار خودته... عالی عمل کردی.
- آره من همچین آدمیام.
گرگ آروم خندید و پسر رو تو آغوشش گرفت.
- آفرین پسر خوب
- شام خوردی؟
سهون بی میل جواب داد:
- آره... برو دوش بگیر زودتر بخوابیم.
لوهان از مرد جدا شد و در حین رفتن به سمت حموم، بلوزش رو از تنش بیرون کشید.
- خودت نمیای؟
سهون آب دهنش رو محکم قورت داد و موذیانه بدن پسر رو از نظر گذروند.
- دلت میخواد بیام؟
لوهان لبهاش رو کج کرد و بی صدا تو حموم دویید و چفت در رو انداخت.
گرگ از بانمکی پسرک خندید و خمیازه بلندی کشید.
- حیف خستهام وگرنه قورتت میداد.
سرآشپز با تخسی از توی حمام فریاد کشید:
- علاقهای به تو ندارم مردک زشت.
سهون با صدای بلندی خندید و قبل از رفتن روی تختش، مشتش رو به در حموم کوبید.
- هییی ترسوندیم.
- میخوای این در رو از لولا بکنم و بیام تو حموم؟
پسر زیر دوش ایستاد و قبل از سرازیر کردن آب روی خودش، با لجبازی گفت:
- معلومه که نمیتونی... فکر کردی با این تهدیدهای توخالی میتونی منو بترسونی؟
سهون دستهاش رو مشت کرد و یه قدم از در فاصله گرفت.
- حیف نمیشه وگرنه بهت نشون میدادم.
لوهان با شیطنت خندید و دوباره با لجبازی جواب داد:
- بروووو من که میدونم زورشو نداری بچه.
گرگ سرخ دوباره مشتش رو به در حمام کوبید.
- لعنتی بالاخره که از اون تو بیرون میای... میدونم چیکارت کنم.
پسر لبخند دندوننمایی زد و با تخسی گفت:
- نخیر میخوام تا صبح تو وان بمونم.
- هییی یالا بجنب دوش بگیر.
YOU ARE READING
"Metanoia" [Complete]
Werewolf•¬کاپل: کایسو | چانبک •¬ژانر: گرگینه ای | ماوراطبیعی | انگست | اسمات •¬خلاصه: همه چیز جمع شده بود توی یه رستوران قدیمی که مشتریای ثابت خودش رو داشت و بیشتر اوقات خلوت بود. یه رستوران که به وسیله افراد عجیبی گردونده میشد که فقط به ظاهر میتونستن کن...