- قربان
رهبر بیحوصله تکیه پیشونیش رو از پشت دستهاش گرفت و سرش رو بالا برد.
- هوم؟
فرمانده با چهره مضطربی داخل اتاق شد و با مکث لب باز کرد:
- ما یه جنازه تو جنگل پیدا کردیم.
اخمهای بکهیون تو هم رفتن.
- جنازه یه گرگ؟
مینسوک سرش رو دو طرفش تکون داد. بزاقش رو ناشیانه بلعید. تو این مدت پشت هم اتفاقاتی افتاد که خارج از کنترلش بود و حالا باز هم رخ دادن یه موضوع جدید باعث میشد نگران حال روحی رهبر باشه.
- چی پیدا کردین؟
- یه شکارچی.
بکهیون دستی به صورتش کشید و بی میل از روی صندلی بلند شد.
- داخل ایل لوپو یا خارج از منطقه بوده؟
- تو جنگل پیداش کردیم. از محدوده ایل لوپو خارجه.
رهبر نفس راحتی کشید.
- پس جای نگرانی نیست. بذارین شکارچیها خودشون به این قتل رسیدگی کنن، ربطی به گرگها نداره.
با قدمهای بلندی سمت تختش رفت اما با شنیدن صدای فرمانده، نگاهش رو به چشمهای دلواپسش داد.
- قربان
- چیزی شده؟
- همهی سرنخها نشون میدن اون شکارچی همون چونهوییه که ما دنبالشیم.
بکهیون چند باری پلک زد و لبش رو بین دندونهاش برد.
- چطور ممکنه؟ توسط یه گرگ کشته شده؟
- با خنجر نقرهای خودش به قتل رسید.
بکهیون کمی سکوت کرد و دوباره لب زد:
- با چه مدرکی میگی همون کسیه که ما دنبالشیم؟
- پکش رو پیدا کردیم. گروهش دنبالش میگشتن. بخاطر همین متوجه شدیم ناپدید شده.
- یعنی چونهو بوده؟
- طبق تحقیقاتی که انجام دادیم متوجه شدیم چونهو بوده.
رهبر بازدمش رو رها کرد و روی تخت نشست.
- پس اگه چونهو مرده باشه، کای چی شده؟ از افراد گروهش در مورد اون بتایی که باهاش همکاری میکردن نپرسیدین؟
فرمانده با شرمساری سرش رو پایین انداخت و با صدای آرومتری لب زد:
- هیچکدوم از افرادش کای رو نمیشناختن. تنها کسی که با کای در ارتباط بود چونهو بود که کشته شد.
آلفای رهبر چشمهاش رو محکم بست و با حرص دندونهاش رو به هم سایید.
- قربان
DU LIEST GERADE
"Metanoia" [Complete]
Werwolf•¬کاپل: کایسو | چانبک •¬ژانر: گرگینه ای | ماوراطبیعی | انگست | اسمات •¬خلاصه: همه چیز جمع شده بود توی یه رستوران قدیمی که مشتریای ثابت خودش رو داشت و بیشتر اوقات خلوت بود. یه رستوران که به وسیله افراد عجیبی گردونده میشد که فقط به ظاهر میتونستن کن...