┨Chapter 33├

126 30 33
                                    

وارد حیاط کاخ شد و دنبال چانیول گشت. بالاخره چانیول رو که زیر درخت‌های لیلکی ایستاده بود و به برگ‌های باریک و سبزش چشم دوخته بود پیدا کرد. با قدم‌های بلند نزدیک رفت و پشت مرد ایستاد.

- چانیول

آلفای بلندتر نفس عمیقی از بوی بکهیون وارد ریه‌اش کرد و سمتش برگشت.

- بله

- چرا اومدی اینجا؟ باید صبر میکردی تا بیشتر ازش بازجویی کنیم.

مرد لبخند کوچیکی زد و یه برگ از درخت بالای سرش چید و سمت بکهیون گرفت.

- رنگ سبز خیلی قشنگه، مگه نه؟

رهبر بدون تعلل برگ رو گرفت و آروم سر تکون داد.

- قشنگه

- خواهرم از رنگ سبز خوشش میومد.

بکهیون برگ رو بین انگشت‌هاش گرفت و فاصله خودش با چانیول رو به یه مو بند کرد.

- جه یونگ یه روزی تقاص کارشو پس میده. اون روز خیلی زود میرسه.

چان بزاقش رو بلعید و سرش رو خم کرد.

- میدونم، تو چیزی که میگی رو عملی میکنی. باورت دارم.

چانیول از اینکه به رهبر به چشم یه قاتل نگاه می‌کرد خجالت می‌کشید. هر چند از قبل با خودش می‌گفت کاش بکهیون قاتل باشه تا مقابلش سرافکنده و احمق نباشه، اما بخش بزرگی از وجودش حتم داشت بکهیون کسی نیست که فکرش رو میکرده‌.

حالا حتی از دیدن چشم‌های بکهیون شرم داشت و طفره میرفت. نمیتونست مقابلش بایسته و بگه چطور عقلش رو داده بود دست کسی که دشمن واقعیش بود.

- باید می‌کشتمش... وقتی که فرصتش رو داشتم باید تیکه تیکه‌اش میکردم. چطور گذاشتم اینطور بهم ضربه بزنه و در بره؟

مرد احساس منزجرکننده‌ای نسبت به خودش داشت. از اینکه به این راحتی فریب خورد و بازیچه دست یه شکارچی شده بود. و بدتر از همه، اون فرد قاتل خواهرش بود.

بغض نفس‌گیرش رو قورت داد و با خجالت سرش رو بلند کرد. عاجز و بی پناه لب زد:

- بکهیون من حماقت بزرگی کردم. نمیدونم چی باید بهت بگم اما هر تصمیمی که بگیری من مخالفت نمیکنم.

رهبر رنگ غمگین نگاه چانیول رو درک میکرد و میفهمید تو حرفش چه حسی وجود داره. اگه قرار بود به اتفاقات امروز فکر کنه، شب گذشته رو روی تختش نمیخوابید.

- من قبلا تصمیمم رو گرفتم که الان روبه‌روت ایستادم. همین که تونستم بهت ثابت کنم من کسی که قبلا فکرشو میکردی نبودم برام کافیه.

چانیول با سرافکندگی سرش رو خم کرد و چشم‌هاش رو بست.

- متاسفم... از اینکه با دروغ نزدیکت شدم و به بازی گرفتمت.

"Metanoia" [Complete]Onde histórias criam vida. Descubra agora