چانیول هراسون جلو رفت و با اضطرابی که صداش رو مرتعش کرده بود لب باز کرد:
- چی شده؟ حالش چطوره؟
پزشک با شرم سرش رو خم کرد.
- چرا هیچی نمیگی؟ حالش چطوره؟
سهون دستی به سینه آرومش کشید و بزاقش رو بلعید. از نیم ساعت قبل دیگه هیچ دردی رو تو سینهاش احساس نمیکرد. دیگه مثل قبل نبود و وجود بکهیون براش نامشخص بود.
- رهبر مسموم شدن.
چانیول تند سرش رو تکون داد و منتظر ادامه حرفش موند. سهون بیطاقت لب باز کرد:
- تونستی درمانش کنی؟
پزشک بازدمش رو بیرون فرستاد و با تاسف سرش رو دو طرفش تکون داد.
- خب...
ترس و وحشت چشمهای چانیول رو در برگرفت.
- چی شده؟
- ایشون... ایشون زنده موندن اما... اما...
قبل از کامل شدن جملهاش فرمانده و مشاور از راه رسیدن و با سرعت خودشون رو به پزشک نزدیک کردن.
- حال رهبر چطوره؟
پزشک نمیدونست چطور اتفاقی که افتاده بود رو براشون توضیح بده، پس بدون مقدمه لب باز کرد:
- رهبر زنده است. الان بیهوشه اما حالش خوبه.
چانیول نفس راحتی کشید و لبخند نصف و نیمهاش با دیدن چهره پزشک، محو شد.
- چیز دیگهای اتفاق افتاده؟
- ایشون... خب ایشون دیگه یه آلفا نیستن.
پزشک با اضطراب مقابل مردهایی که با بهت نگاهش میکردن ادامه داد:
- گرگشون خاموش شده؛ در واقع به یه خواب عمیق و ابدی فرو رفته... یعنی الان رهبر فقط یه انسان معمولیان.
چانیول ناباورانه دستهاش رو جلوی دهنش گرفت و چشمهاش رو بست.
- امکان نداره... نه... نه...
سهون دستهاش رو مشت کرد و بزاقش رو ناشیانه بلعید. دوباره سعی کرد گرگ بکهیون رو کنار خودش احساس کنه، اما هیچ اثری از آلفا نبود.
- بـ... بخاطر همینه دیگه وجود گرگش رو حس نمیکنم؟
پزشک متاسف و شرمگین آروم سر تکون داد.
فرمانده قدمی به جلو برداشت و با اخمی که از نگرانی بیش از حدش روی پیشونیاش شکل گرفته بود پرسید:- یعنی چی؟ گرگش چی شده؟
- شانس بزرگی آوردیم که رهبر جونشون رو از دست ندادن. من فقط تونستم خودشو نجات بدم اما گرگش بخاطر قوی بودن قاتلالذئب، خاموش شده یعنی...
چانیول با صدای ته کشیده و گرفتهای لب زد:
- یعنی دیگه گرگش رو نداره. دیگه یه آلفا نیست!
YOU ARE READING
"Metanoia" [Complete]
Werewolf•¬کاپل: کایسو | چانبک •¬ژانر: گرگینه ای | ماوراطبیعی | انگست | اسمات •¬خلاصه: همه چیز جمع شده بود توی یه رستوران قدیمی که مشتریای ثابت خودش رو داشت و بیشتر اوقات خلوت بود. یه رستوران که به وسیله افراد عجیبی گردونده میشد که فقط به ظاهر میتونستن کن...