سلام عزیزهای دلم
امیدوارم سالم و سلامت باشین.
خوشگلا شرط ووت رو نرسوندین اما آپش کردم تا عزیزانی که همیشه همراهم بودن بی نصیب نمونن.
اما پارت بعدی همچین خبری نیست چون نظرات و ووت هاتون شرط اپ هر پارته.
امیدوارم لذت ببرین.♡
#Respina______________________
-حرفی نزده؟
لوهان همونطور که به سفارشات نگاه میکرد خلاصه جواب سهون رو داد:
+نه، به زور با خودم آوردمش رستوران و بجای دستیارم ایستاده اما همه کارها رو خودم میکنم.
صدای مرد از پشت تلفن گرفته و شرمنده بود.
-متاسفم لوهان.
+چیزی نیست...دیگه باید قطع کنم کلی کار دارم.
-هوم.
کوتاه خداحافظی کرد و تماس رو قطع کرد.
سرش رو سمت جونکین چرخوند که به غذاها خیره بود و هر از گاهی ناخنک میزد.
-جونگین
پسر بلند قامت سرش رو کج کرد و همونطور که دهنش میچرخید سمت سرآشپز برگشت.
-هوم؟
-میتونی سبزیجاتو ریز کنی؟
مرد اخم کوچیکی کرد و جلو رفت.
-گاهی وقت ها اینکارو میکنم.
لوهان بالاخره لبخند کمرنگی زد.
-خوبه...اینارو به قسمت های مساوی ریز کن.
-هوم
به قسمت دیگه آشپزخونه رفت و به باقی آشپز ها سر زد.
-حواست باشه کتف و بال زیادی رنگ نگیره.
-بله
نیم نگاهی به جونگین انداخت و وقتی پسر رو سرگرم کارش دید با خیال راحت تابه رو گرفت و کفش رو چرب کرد و روی شعله گذاشت.
-سرآشپز
لوهان سرش رو بالا برد و به کیونگسو چشم دوخت.
-چیه؟
-سفارش جدید داریم.
-بذارشون رو میز سفارشات الان میام.
کیونگ لبخند بیرنگی زد و متعجب به جونگین نگاه کرد که با نهایت آرامش سبزیجات رو ریز میکرد. چونه اش رو کج کرد و ناخواسته لب زد:
-هی تازه وارد یه کم سریعتر مشتری اون بیرون منتظر غذاشه.
جونگین زیر چشمی به پسر ریز جثه نگاه کرد و پوزخند کجی گوشه لبش نشوند و بی اعتنا به کارش ادامه داد.
کیونگسو با حرص گوش لبش رو بین دندونهای نیشش گرفت.
-کری؟ یا زبون منو نمیفهمی؟
مرد چاقو رو کنار گذاشت و با دستمال خردههای سبزی رو از روی انگشتهاش برداشت.
YOU ARE READING
"Metanoia" [Complete]
Werewolf•¬کاپل: کایسو | چانبک •¬ژانر: گرگینه ای | ماوراطبیعی | انگست | اسمات •¬خلاصه: همه چیز جمع شده بود توی یه رستوران قدیمی که مشتریای ثابت خودش رو داشت و بیشتر اوقات خلوت بود. یه رستوران که به وسیله افراد عجیبی گردونده میشد که فقط به ظاهر میتونستن کن...