(Part 36) .تقصیر منه

431 51 52
                                    

«پنج روز بعد»


مشغول ماساژ دادن شکم جونگهو بودن...

جونگهو بخاطر شیر زیادی که خورده بود، دل‌درد گرفته بود و الان با ماساژ پدر و مادرش، کمی بهتر شده بود.

_خوبی پرنسم؟

جونگهو پستونکش رو تند تر مکید و سرش رو به دست مادرش مالید.

_وقتی انقدر شیر می‌خوری همین می‌شه...

تهیونگ با لبخند گفت و بوسه‌ای روی شکم جونگهو نشوند و بلند شد.

_کجا؟

_می‌رم آماده بشم و برم سر کار.

جنی با لبخند سر تکون داد و جونگهو رو بغل کرد.

لپش رو بوسید و به پشت کمرش، آروم ضربه زد تا بخوابه.

تهیونگ با لبخند بالا رفت تا لباس هاش رو عوض کنه.

بعد از گذشت چند دقیقه، آماده شده پایین اومد.

جنی با لبخند پتو رو روی جونگهو که روی مبل خواب بود انداخت و بلند شد.

همسرش رو تا دم در بدرقه کرد.

_مراقب خودت باش. ساعت چند میای؟

_نمی‌دونم. اما برای شام خونه‌م.

جنی با لبخند سر تکون داد و بوسه ای روی لب تهیونگ نشوند.

_منتظرتم.

تهیونگ لبخند جذابی زد و متقابلا، بوسه‌ای روی لب جنی نشوند.

_دوست دارم.

_منم دوست دارم.

تهیونگ با لبخند در رو باز کرد و از خونه بیرون رفت.

جنی با رفتن همسرش، با لبخند در رو بست و داخل خونه برگشت.

.
.
.

نفس عمیقی کشید و دست‌هاش رو توی هم قفل کرد.

_من وکیلم، درسته کار من زدن این حرف‌ها نیست اما به نظرتون این یکم غیر منطقی نیست؟ این که فقط بخاطر چند تا دلیلی الکی می‌خواید زندگیتون رو به پاین برسونید...من نمی‌دونم...

_آقای کیم شما همسرتون پنج روزی یک بار غذا درست می‌کنه و روزای دیگه غذای یخچالی میل می‌کنید؟

_آقای محترم این یه اشتباه خیلی بزرگه که بخواید همسرتون رو با بقیه مقایسه کنید! همسر شما اینجوریه همسر من شام و ناهار یه جور غذا درست می‌کنه ممکنه یکی دیگه فقط ناهار درست کنه و هرشب شام سفارش بده...شما نباید مقایسه کنید! به جاش بهتره دنبال علت بگردین...

_آقای کیم این مردی که کنارمه به هیچ چیزم توجه نمی‌کنه! من سه تا بچه کوچیک دارم و توی خونه تنهام و هر موقع بهش زنگ می‌زنم داره با دوست‌هاش خوش می‌گذرونه! من چجوری هم به سه تا بچه برسم هم شام و ناهار چند نوع غذا درست کنم وقتی هیچ کس کمکم نمی‌کنه؟

𝓕𝓮𝓮𝓵𝓲𝓷𝓰 𝓪 𝓷𝓮𝔀 𝓵𝓲𝓯𝓮🌱Where stories live. Discover now