پنج روز گذشته بود و جنی هر لحظه بیقرار تر میشد.
احساساتی توی وجودش بیدار شده بود که اصلا اونها رو دوست نداشت!
چیزی که بیشتر باعث بیقراری احساساتش میشد، موندن اون مرد بود...
پدرش تمام اون پنج روز رو از جلو در خونهش جم نخوره بود و جنی به جرعت میتونست بگه فقط برای حمام و خوردن غذا میرفت و حتی شبها هم جلوی در میموند!
نفس کلافه ای کشید و غذا رو هم زد.
تهیونگ که متوجه بی قراری همسرش شده بود، وارد آشپزخونه شد و دستهاش رو دور کمرش حلقه کرد.
_خوبی؟
_نه! تهیونگ داره روانیم میکنه...
تهیونگ همسرش رو سمت خودش برگردوند و تو چشمهاش خیره شد.
_تو...به پدرت احساسی داری؟
جنی با بغض سرش رو پایین انداخت و با انگشت هاش بازی کرد.
تهیونگ به راحتی متوجهی احساسات جدید و غریبهی همسرش شد!
سر جنی رو به سینهاش چسبوند و نوازشش کرد.
_تهیونگم تو بهم بگو...من...من چیکار کنم...دارم دیوونه میشم...
_عشقم اون پدر توئه! من نمیتونم دخالت کنم اما همین رو میگم! هر تصمیمی که بگیری من همیشه کنارتم و پشتت میمونم! تصمیمی که میگیری قرار نیست روی رابطهی عاشقانهمون تاثیر بزاره پس ناراحت نباش و تصمیمی که فکرمیکنی درسته رو بگیر!
_ته ته تو وکیلی...اگه...اگه جای من بودی چیکار میکردی؟
_عشقم توی کار من احساسات وجود نداره! تنها چیزی که حکم رانی میکنه منطقه...
_لطفا بگو...تهیونگ دارم روانی میشم...
تهیونگ نگاهی به چهرهی درمونده همسرش انداخت و لبش رو گاز گرفت.
_فقط یه چیزی میتونم بهت بگم. اون هم این که توی دادگاه، آدم حتی اگر قاتل هم باشه بهش یه فرصت برای صحبت کردن و دفاع از خودش میدن...
_ی...یعنی میگی بهش فرصت بدم؟
تهیونگ آروم موهای همسرش رو نوازش کرد و بوسه ای روی پیشونیش نشوند.
_من نمیدونم عشقم. این تویی که باید تصمیم بگیری. من فقط حمایتت میکنم.
جنی آروم سر تکون داد و سمت قابلمه برگشت و همش زد.
تهیونگ با لبخند بوسه ای روی کتف همسرش نشوند و سمت بچههاش رفت.
جنی نگاهی به ساعت انداخت. ساعت 8:30 دقیقه شب بود...
آروم سمت پنجره قدم برداشت به بیرون نگاه کرد...
توی ماشینش بود و داشت ساندویچ میخورد.
KAMU SEDANG MEMBACA
𝓕𝓮𝓮𝓵𝓲𝓷𝓰 𝓪 𝓷𝓮𝔀 𝓵𝓲𝓯𝓮🌱
Fiksi Penggemar🌱 کامل شده 🌱 فکر میکرد خوشبختی وجود نداره! فکر میکرد عشق معنی نداره! فکر میکرد هیچ وقت قرار نیست طعم خوشبختی رو بچشه! نمیتونست نگاه مثبتی به زندگی داشته باشه! حق هم داشت... هر کسی جای اون بود نمیتونست! اما همیشه همه چیز ثابت نمیمونه... اون...
