&:بدونه خبر دادن به آجوشی برگشتم ویلا
از دوستش خواستم در ویلارو برام باز کنه
سریع وسایلمو جمع کردم و رفتم سمت نزدیکترین
دفترآژانس تاکسی ججو
یه آژانش به مقصد سئول کرایه کردم و سوار تاکسی شدم
نمیدونم چند ساعت فکر کردم و گریه کردم اما با صدای راننده نگاهمو به اطراف انداختم
جلوی ورودی آپارتمانم بودم
بعد از تشکر چمدونمو از پشت صندق ماشین برداشتم و رفتم داخل ساختمون_ سوبین بهم زنگ زد و گفت جیمین رفته دم خونه اونا و ازش خواسته در ویلارو باز کنه
بعد از چند دیقه با چمدونش از ویلا زده بیرون
و خب حدس زدنش سخت نیست
احتمالا دنبال من اومده و حرف زدن من با رائونو
شنیده و برگشته سئول_هرچقدر مشروب میخوردم و به حرکت جیمین فکر میکردم بازم به نتیجهای نمیرسیدم و نمیتونستم دلیل منطقی براش بیارم یا درکش کنم
هر چیزیم که شنیده بود
اینجوری بیخبر گذاشتن رفتن
از یه شهر دیگه
اونم بعد از دیشب
که بهش اعتراف کردم
چرا بجای فرار اونم بی خبر
نیومد ازم سوال کنه دربارش بپرسه ازم توضیح بخوادشاید من زیادی توقع دارم از یه پسر بچه حساس ۱۸ ساله
به هرحال جیمین تو سن حساسیه و تا الان تنها بوده
بدونه خانواده بدونه پارتنر
فقط خودش و دوستش که اونم تایم زیادی رو باهاش نمیگذرونه چون درگیر کتابخونشونهکلافه شیشه مشروبو کنار زدم و ساعتمو نگاه کردم
دو ساعت دیگه پرواز داشتم
چمدونمو از اتاقم برداشتم
گذاشتم پشت ماشین در ویلا رو بستم و رفتم از سوبین خدافظی کردم سوار ماشین شدم و رفتم سمت فرودگاه
ماشینو تو پارکینگ فرودگاه گذاشتم قرار شد بعد پرواز من سوبین بیاد ببره تحویل بده
چمدونمو برداشتم و رفتمسمت سالن&:یه تست خامهای به زور خوردم و رفتم حمام بعد دوش سرسری که گرفتم
با حوله روی تخت خوابیدم و تو خودم جمع شدم
رومو کشیدم و سعی کردم فقط یکم بخوابم
تا شاید مغزو قلبم آروم بگیره_بعد از یک ساعت رسیدم سئول سوار تاکسی شدم و آدرش خونه رو دادم چشمامو بستم
این سر درد مزخرفم عصبیم میکردبعد دو ساعت ترافیک لعنت شده سئول بالاخره رسیدم بعد از حساب کردن پول تاکسی
چمدونمو برداشتم و جاعه اومد سمتم
و چمدونو گرفت برد داخل
مستقیم رفتم سمت اتاق و بعد از کندن لباسام رفتم داخل وان و آب گرمو باز کردم
چشمامو بستم و باز کارای جیمین حرفای جیمین رفتار جیمین خود جیمین و جیمین جیمین جیمین
تو ذهنم مرورش کردم هزار بار
کلافه با سردردی که حتی یکمم بهتر نشد از وان اومد بیرون بعد دوش سرسری لباسامو پوشیدم گوشیم و کلید ماشینو از جاعه گرفتم
سوار ماشین شدم و رفتم سمت آپارتمان جیمین
تا نبینمش باهاش حرف نزنم حالم همینه
و حال اون... شاید خیلی بدتر از من
YOU ARE READING
don't touch me
Romance(*لمسم نکن*) (رمنس-انگست-اسمات) &:خاص بود خیلی خاص م..من تو نگاه اول عاشقش شدم من اول عاشق شدم پس مقصر خودمم؟ برای به دست آوردنش دست به هرکاری زدم هرکاری..! وقتی حقیقتو بفهمه ترکم میکنه؟ اما من فقط عاشقت شدم جونگکوکا باید به دستت میاوردم متاسفم عشق...