&:هر سهتامون تو سکوت بهم خیره بودیم
که دختره شروع کرد به حرف زدن×جونگکوک
میخوای همینجوری ساکت بمونی؟
نمیخوای مارو باهم آشنا کنی؟_قصدشو داشتم ولی خب تو زیاد اجتماعی نیستی
یعنی قبلا اینطوری بودی الان انگاری فرق کردی×درسته فرق کردم
همه عوض میشن_جیمین آیو دوست دوران کالج من
و آیو جیمین دوست پسرم×اوه دوست پسرت
من فکر کردم قراره بگی پسر خواندته&:ما برامون اختلاف سنیمون اولویت نبوده آیوشی
×پس الویتتون چی بوده پول؟
&:نه عشق
چیزی که احتمالا شما تاحالا درک و حسش نکردی×بعد از کلیشه عشق الویتت چی بوده جیمینا
مثلا جونگکوکو چقدر میشناسی؟
درباره رفتارات اخلاقات چی میدونه کوک؟_این مسئله بین منو جیمینه آیو پس بهتره
تو راجع بهش دخالت نکنی و دهنتو ببندی×با گرد شدن چشمای پسره نیشخندی زدمو پامو روی پام انداختم
پسرهی بیچاره از کینکا و اخلاقای عشقش بی خبر بود×جیمینا میدونستی کوک تو رابطه یه کنترلگر و کینکیه اون خیلی با چیزی که نشون میده متفاوته و تو بی....
_بهتتتت گفتم دهنتو ببندی آیو
رابطه ما ده سال قبل تموم شده و اینکه تو نمیتونی فراموشش کنی من مقصرش نیستم پس سعی
نکن ذهن دوست پسرمو نسبت به من خراب کنی و بخوای رابطمونو بهم بزنی
حالاام مثل یه دختر خوب از خونم گمشو×از جام بلند شدم و کیفمو برداشتم قبل رفتم به پسره یه چشمک زدم و گفتم
ببین جیمینا هنوزم منو دختر خوب صدا میزنه
ددی کینک!
جونگکوکا از دیدنت خوشحال شدم
روز خوش_سعی کردم آروم باشم اما
از فشار عصبی زیاد رگای پیشونیو گردنم در حال انفجار بود
و نگاهای جیمین رو مخم بود&:کنترلگرا و کینکی... جالبه!
چرا من الان از یه زن غریبه باید همچین مسائل مهمی درباره اخلاق و رفتار تو بدونم؟_لطفا...
بعدا دربارش صحبت کنیم الان اصلا حالم خوب نیست&:از قرمز شدن و رگای برجستت مشخصه
اگه الان ادامه بدم چی میشه؟
منو میزنی یا تنبیهم میکنی؟
ددی کینک داری خب اینا نرمالن نه؟_چرت نگو
مگه من روانیم
چی فکر میکنی با خودت من واقعا نمیفهمم
تنبیه چه کوفتیه
من انقدر عوضی و مشکل دارم از نظرت که دست روت بلند کنم؟&:پس الان حرف باید بزنیم همین الان
_باشه اوکی
بشین&:کنترلگر گفت منظورش چی بود
_من تو رابطه...
اینجوری راحترم که پارتنرم...
یعنی چجوری بگم
دلم میخواد از اکثر چیزا باخبر باشم
اینجوری ذهنم آروم تره
مثلا کی کجا و با کی میری بیرون
فقط بدونمش...
نه اینکه از من اجازه بگیره و این چرتو پرتا&:ت..تو پارانویایی؟
_چی؟
پارانویا
واقعا؟&:م..من واقعا به غیر این چیزی به ذهنم نمیرسه
_پس بهتره قبل قضاوت کردن یکم اطلاعات عمومیتو بالا ببری تا بدونی کنترلگر و پارانویا چقدر باهم فرق دارن
&:ددی کینک یا کینکی بودنت چی؟
یعنی تو بخاطر اختلاف سنیمون جذب من شدی_داری پرتو پلا میگیییی
مگه من پدوفیلم
(پدوفیل=گرایش جنسی به کودکان)&:پس ددی کینک...
_اینا فانتزیای سکسه کاش حداقل معنیشونو میفهمیدی
و واقعا الان دارم میفهمم اختلاف سنی زیادمون
و کم سنو بی تجربه بودنه تو چه فاجعهایه&:با رفتن کوک روی اون مبل افتادم و سرمو بین دستام گرفتم
من بی تجربه و کم سنم
اما توام علایقه عجیبی داری جونگکوکا
حالا قراره چجوری بشه_در اتاقو جوری بهم کوبیدم که حس کردم از جا کنده شد
کلافه و با نفسای عمیقو بلند طولو عرض اتاقو راه میرفتم اما ذرهای آروم نمیشدم
اگه ازم بترسه و نخواد این رابطه رو...
میکشمش قسم میخورم آیو رو میکشم
قرار نبود جیمین این چیزارو اینجوری با همچین لحن و توضیحی متوجه بشه و همچین
برداشتی ازشون داشته باشه
منه لعنتی برای توضیح اینا برنامه داشتم
لعنتتتتت بهت زنیکه...
ESTÁS LEYENDO
don't touch me
Romance(*لمسم نکن*) (رمنس-انگست-اسمات) &:خاص بود خیلی خاص م..من تو نگاه اول عاشقش شدم من اول عاشق شدم پس مقصر خودمم؟ برای به دست آوردنش دست به هرکاری زدم هرکاری..! وقتی حقیقتو بفهمه ترکم میکنه؟ اما من فقط عاشقت شدم جونگکوکا باید به دستت میاوردم متاسفم عشق...