_با حس سوزش کف دستم تازه یاد بخیههای دستم افتادم
پانسمانش خیس شده بود
دست جیمینم بخیه داشت سریع بلند شدم و از حمام جعبهکمکهای اولیه رو آوردم و نشستم کنارش روی تخت&:این برای چیه...
_بخیهی دستت
&:دستامون...
دست تو بیشتر از مال من بخیه خورد_من خوبم
دستشو گرفتم و باند دورشو باز کردم
گازو از روی بخیه برداشتم
روی پنبه بتادین زدم و روی بخیههاشو تمیز کردم روشو پماد زدم و گاز گذاشتم
باند تمیز برداشتم و پیچیدم دور دستش&:حالا نوبت منه...
_خودم انجامش میدم تو دراز بکش
&:من میخوام انجام بدم
بده به من جعبه رو_نیازی نیست م...
&:گفتم بده جعبه رو
_جعبه رو گذاشتم کنارش
دستمو گرفت گذاشت روی پاش
و با دقت پانسمانش کردتو یه فرشتهای که اومده تو زندگی من
&:خب تموم شد
پس غذامونو کی میارن من گشنمه_الان زنگ میزنم ببینم چرا دیر شد
گوشیو برداشتم تا خواستم زنگ بزنم در اتاق زده شد و یوهان اومد داخل
+غذاتونو آوردن...
_ممنون یوهان بذارش روی میز
&:میشه روی تخت بخوریم؟
فکر نکنم بتونم بشینم_یوهان بذارش روی تخت
+چیزی لازم ندارین؟
_ممنون
میتونی بری&:بیا دیگه
_تو بخور من گشنم نیست
&:بیا بشین پیشم
_کنارش روی تخت نشستم
برگرش از وسط برش خورده بود
یه تیکشو برداشت و گذاشت تو دستم&:باید بخوری
_جیمین..
&:حرف نباشه بخور
_به اجبار جیمین غذارو باهم خوردیم
&:بین هدیههای که برام خریدی...
اون گردنبند...
بیارش میخوام دور گردنم باشه_از روی میز جعبه کوچیکه رو برداشتم
پشتش روی تخت نشستم و گردنبندو آویزون کردم و آروم پشت گردنشو بوسیدم_حتی از چیزی که تصور میکردم هم روی گردنت خوشگلتر شد
&:ممنون...
خیلی قشنگه_تو لایق خیلی بهتر از اینایی
&:یعنی الان تو آسمان یه ستاره به اسم جیمین هست؟
_اوهوم
&:میشه از هتل بریم بیرون
خسته شدم انقدر اینجا بودم
۳ روزه اینجام
ESTÁS LEYENDO
don't touch me
Romance(*لمسم نکن*) (رمنس-انگست-اسمات) &:خاص بود خیلی خاص م..من تو نگاه اول عاشقش شدم من اول عاشق شدم پس مقصر خودمم؟ برای به دست آوردنش دست به هرکاری زدم هرکاری..! وقتی حقیقتو بفهمه ترکم میکنه؟ اما من فقط عاشقت شدم جونگکوکا باید به دستت میاوردم متاسفم عشق...