انقدر سختت بود؟

310 49 2
                                    

_با صدای در چشمامو باز کردم و سر جیمینو گذاشتم روی بالش
تیشرتمو مرتب کردم و در اتاقو باز کردم

×سلام
شین بیول هستم
از طرف دکتر کیم

_آ از طرف تمین اومدی
بیا داخل
درو بستم و پشت دختره رفتم سمت تخت

×مشکل چیه؟

_رابطه داشتیم
یکمی خونریزی داشت
میخوام مطمعین بشم آسیب جدی ندیده

×نگران نباشید احتمالا بخاطر پارکی جزئی
کناره های ورودیشه
من بازم معاینش میکنم
فقط باید بیدارش کنید

_سرمو تکون دادم
دختر کیفشو گذاشت روی تخت و دستکش دستش کردو چندتا وسیله درآورد
دستمو روی موهای جیمین کشیدم و آروم صداش زدم

_جیمین
بیدارشو کوچولو
اومدن چکت کنن

&:با صدای کوک کنار گوشم چشمامو باز کردمو گیج اطرافو نگاه کردم
که یه زن با ماسک و دستکش دیدم

&:ا..این خانوم کیه

_از طرف تمین اومده باید چکت کنه
چون خون دیدم ازت خارج شد

&:م..من نمیذارم این زن انگشتشو داخلم فرو کنه

_نمیخوام الان جلوی این دختر کاری که نباید بکنم
پس بی سرو صدا رو به پشت بخواب و پاهاتو باز کن

&:اگه نکنم...
میزنی منو جلوی این دختره

_چرت نگو
نذار دستو پاتو بگیرم آبروت میره
رو شکمت بخواب سریع

&:نگامو ازش گرفتم و روی شکمم خوابیدم
و گذاشتم اشکام بالش زیرمو خیس کنه
کوک با دستش پاهامو از هم فاصله داد و سردیه
یه مایع و انگشت دختره که تا ته واردم کرد
و فشاری که به دیواره هام وارد میکرو
دردو سوزشمو بیشتر میکرو
حالم بهم داشت میخورد

_تنش زیر دستم میلرزید و اعصابمو خورد میکرد
میدونستم داره گریه میکنه و از فشار میلرزه
دختره بعد از اینکه انگشتشو درآورد یکمی خونی بود

_مشکلی هست
باید ببریمش بیمارستان؟

×نه نگران نباشید مشکل جدی نیست
اطراف ورودی یکمی شکاف و پارگی جزئی هست
خون روی انگشتم برای اون بود

_فشارشو گرفت نرمال بود
ازش پرسید درد داره
جیمین گفت یکمی کمر درد داره
یه مسکن تزریق کرد و چندتا قرص و پماد دادو رفت

&:بعد از رفتن دختره جیمین سرشو کشید و با صدا زد زیر گریه

_الان گریت برای چیه

&:ب..بهتتت گفتم چیزیم نیست
ولی تو گوش نکردی
فقط اون دختره باید میومد انگشت لعنت شدشو تا ته وارد سوراخ زخم من میکرد
حالم از خودم بهم میخوره

_اون دختر پرستاره و شغلش اینه
من باید مطمعین میشدم حالت خوبه
جیمین با حرفات روحو روانمو بهم نزن

&:نمیفهمی نه؟

_نههه نمیفهمم واقعا یه معاینه چرا انقدر سختت بوده

&:یه معاینه آره؟
لعنت بهت فقط همین
بلند شدم و لنگون لنگون خواستم برم سمت در که از دستم گرفت و کشید عقب

_همینجا میخوابی از این به بعد
برو رو تخت نباید راه بری

&:و..ولم کن

_برو روی تخت نمیخوام سرت داد بزنم

&:با حرص رفتم روی تخت دراز کشیدمو لحافو روی سرم کشیدم

don't touch meWo Geschichten leben. Entdecke jetzt